زندگی و آثار جی- هابرمن آخرین موهیکان
نویسنده: وحیداله موسوی (فرجاد بورنجانی)
1
جیمز لوئیس هابرمن(متولد. 1948) پیش از واردشدن به عرصه نقدنویسی به ساختن فیلمهای تجربی و آوانگارد و زیرزمینی میپرداخت. او در دههی 70 با نوشتن ریویویی دربارهی فیلم «موجودات برافروخته» از جک اسمیث، فیلمی آوانگارد و نامتعارف که برای همیشه فیلم محبوب او ماند، و سپس ریویویی دربارهی فیلم «کله پاککن» از دیوید لینچ کارش را در ویلج وویس آغاز کرد. او در دورهای که یوناس مِکاس سردبیری نشریه را بهعهده داشت، با نام مستعار کلینتن دلانسی به نوشتن پرداخت. در سال 1983 به استخدام این نشریه درآمد و در سال 1988 جای اندرو ساریس را بهعنوان منتقد ارشد نشریه گرفت.
او بیش از سه دهه در ویلج وویس بوده است. 9 کتاب نوشته، ازجمله: فیلمهای نیمه شب (با همکاری جاناتان رزنبام،1983) دربارهی پدیده فیلمهای کالت در دههی 70، پلی از نور(1991) دربارهی فیلمهای عبریزبان، مدرنیسم مبتذل(1991) حاوی نمونه نقدهای گلچینشده او در دههی 80، آتلانتیس سرخ: فرهنگ کمونیستی در نبود کمونیسم (1998)، دربارهی موجودات برافروخته از جک اسمیث (2001) کتابی دربارهی تحلیل محتوایی و نبرد سانسور در آثار اسمیث. او در ارتشی از اشباح (2011) با نگاهی ژرف به بررسی وضعیت سینمای هالیوود در زمان جنگ سرد و لیست سیاه و اثرات آن بر سینمای امریکا میپردازد. او پیشتر در سال 2003 در کتاب زندگی رویایی: سینما، رسانه، و اسطوره در دههی 60 به وضعیت سینمای آمریکا در آن دهه، به دورهی پس از جنگ و اثرات دیدگاههای پارانوییدگونه مانند مک کارتی بر جامعه و فرهنگ پرداخته بود. عنوان کتاب بعدی او فیلم پس از فیلم دربارهی سینما در دوران ریگان است، دربارهی دورانی پس از آن زندگی رویایی.
او درکنار فعالیتهای خود در عرصهی روزنامهنگاری، به تدریس تاریخ سینما و برگزاری سمینارهایی دربارهی نقد فیلم در دانشگاه نیویورک و کوپر یونین نیز میپردازد و با نشریههایی مانند فیلم کامنت، نیویورک تایمز، ویرجینیا کوارترلی ریویو نیز همکاری کرده است.
اما در دههی گذشته ویلج وویس مانند برخی نشریات دیگر دچار مشکلات مالی شد. و در سال به نیو تایمز فروخته شد. پس از خرید نشریه بهوسیلهی نیوتایمز میدیا در 2005 نام نشریه به ویلج وویس مدیا تبدیل شد. و دستاندرکاران جدید، نشریه را به وسیلهای در خدمت سینمای بدنهی هالیوود تبدیل کردند و برای این کار باید افرادی مانند هابرمن با آن سلیقهی بوهمیاییاش برای فیلمهای آوانگارد و تجربی از آنجا اخراج میشدند. همانگونه که نیویورک آبزرور در سال 2009 عذر اندرو ساریس را خواست، و ورایتی در 2011 عذر تاد مککارتی را، که پس از آن به هالیوود ریپورتر پیوست. حتا در همین ویلج وویس پیشتر عذر دنیس لیمِ سردبیر و منتقدانی مانند مایکل اتکینسن و ناتان لی خواسته شده بود. هابرمن پس از اخراج از ویلج وویس در جایی گفته که احساس میکرده آخرین موهیکان بازمانده در آنجا بوده است. در نشریهای که زمانی اندرو ساریس(یکی از پنج منتقد برتر تاریخ نقد در امریکا) یا یوناس مِکاسِ، فیلمساز آوانگارد و منتقد فیلم در آن مینوشت.
2
این متنی است که هابرمن پس از برکناری، در سهشنبه گذشته برای همکارانش در ویلج وویس ارسال کرد:
همکاران عزیز
دیروز دریافتم که دیگر سمتی در ویلج وویس ندارم. من از سال 1978 ریویونویس ثابت ویلج وویس و از سال 1983 در آنجا به کار مشغول بودهام، و نخستین نوشته آزادم را (مقالهای دربارهی «موجودات برافروخته» ساخته جک اسمیث) در سال 1972 نوشتم. درواقع، من با خواندن ویلج وویس بزرگ شدم- سوای اینکه بیشتر عمرم را به کار در این نشریه پرداختم. اما، هیچچیزی جاودانه نیست، و من با پرداختن به مهمترین کار قابلتصور، روزهای بسیار زیبایی را سپری کردم. من تاحدودی نوشتن و بخش زیادی از دانستههایم را مدیون وویس هستم؛ این نشریه فرصتی برای ابتکار عمل به من داد (یعنی، مجالی برای گسترش علاقههای خاص و ابزار بیانی خود)، همچنین فرصت کارکردن با زیرکترین، جالبترین و خلاقترین آدمهایی که سعادت آشنایی با آنان را داشتم. با اطمینان بگویم که من هیچگاه نهاد دیگری را مانند وویس دوست نخواهم داشت زیرا محال است که بار دیگر نهادی مانند وویس بهوجود بیاید-با کمال تاسف. من هیچ احساس تاسفی ندارم و تمام ناراحتیهایم با حس حقشناسیام جبران میشود. سی و سه سال زمانی طولانی برای شماست تا بتوانید کاری را که دوست دارید انجام بدهید، از چیزهایی که میخواهید دفاع کنید، و حتا برای آن پول بگیرید. خوششانس بودم که در نوشتهی آخرم به ستایش از دو فیلمی پرداختم که بسیار تحسینشان میکنم و همین باعث شد با نوشتهای در حمایت از اشغال والاستریت بیرون بروم! همچنین مفتخرم که تابستان گذشته این فرصت را داشتم تا نمایندهی بسیاری از شمایان در جلسات مذاکرات اتحادیه باشم.
پیروز، پرانرژی و کامیاب باشید، و بخت یارتان، جیم
روزنامه شرق، شماره 1444، 27/10/90، صفحه 10، سینمای جهان