وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۴۲ مطلب با موضوع «ترجمه‌های متفرقه :: روزنامه شرق» ثبت شده است

 

 

بوید وان هوئِیج

 

 

مترجم: وحیداله موسوی

در «آقای لازار» (بشیر لَزهَر) یک مهاجر الجزایری در مونترال بهعنوان یک معلم جایگزین بهکار مشغول میشود و با فرازونشیبهای آموزشی شدیدی روبرو میشود، این فیلم تا بهامروز پرداختشدهترین و برجستهترین تلاش فیلمنامهنویس پیشکسوت شهر کِبِک، فیلیپ فالاردوکنگوراما)» است. با اینکه بیشتر صحنهها داخلیاند، اما این اثر که اقتباسی است از نمایشنامه  اِوِلین دو لا شِنِلییِر درباره یک شخصیت خیالی، استادانه پرداختی سینمایی پیدا کرده است، همراه با چند بچهمحصل دبستانی و آموزگارانشان که ماهرانه از کار درآمدهاند. این فیلم که مانند پروتاگونیست خود، کاملا هوشمند و قابلاحترام است، از جاذبهی نابی برای جلب نگاه مخاطبان سینمای هنری برخوردار است، اعطای جایزه اخیر جشنواره لوکارنو به این فیلم، موید همین امر است. بهنظر میرسد فیلم از فروش خوبی برخوردار شود.

 

 

   با اینکه عنوان فیلم از نام پروتاگونیست آن گرفته شده است، اما فیلم با یک سکانس از حیاط مدرسه، با حضور دو دانشآموز حساس با نامهای سیمون ( اِمِلیِن نِرون)و همکلاسیاش الیس (سوفی نِلیسه) آغاز میشود که معلمشان  را حلقآویز در کلاس دیدهاند. فستفوروارد به چند روز بعد، که مدیر دبستان (دانیل پروکس) _در حرکتی که بیشتر از روی استیصال است تا منطق_بشیر لَزهَر (فِلاگ) را استخدام میکنند، کسیکه پس از خواندن خبر این فاجعه در روزنامه، آمادگیاش را برای کار به عنوان معلم جایگزین اعلام کرده است.

 

 

   لَزهَر بهتازگی از الجزیره برگشته، و سالها به تدریس در الجزیره اشتغال داشته است. اما معلوم است که این مرد نجیب، که آرام و ملایم  حرف میزند، باید تلاش بسیاری برای سازگار شدن با محیط جدید انجام بدهد، زیرا بچهها هنوز نیز از مرگ معلمشان آزردهخاطرند، و برنامه آموزشی و آداب و رسوم کانادای فرانسوی زبان با مغرب متفاوت است.

 

 

   با اینکه فیلم به کندوکاو درباره مسائلی مانند مهاجرت، ادغام، آموزش، مسئولیت و درستکاری میپردازد، اما این چیزها شستهرفته و روشن ترسیم نمیشوند. اگرچه برخی مخاطبان، فیلم را برای انتخاب سهلالوصولترین راه ممکن مقصر میدانند، اما براستی باید گفت که این فیلم جانی تازه در تاروپود یک درام آموزشی میدمد تا بدون حقنه کردن نوعی معیار والای اخلاقی، به ابعاد مختلف این مساله نگاهی بیفکند.  

 

 

   درواقع، «بشیر لَزهَر» برخلاف آنچه ممکن است در نگاه نخست بهنظر برسد، هیچگاه فیلم سادهای نیست، آنهم با توجه به آن تصاویر تقریبا متزلزل وایداسکرین از رونالد پلانته، مدیر فیلمبردار فیلم. پیداست که لَزهَر مانند یک ماهی بیرون از آب مانده است، زیرا تنها آموزگار مذکر مدرسه است، فرانسوی حرف میزند اما نه فرانسوی کِبِکی، و از جدیدترین پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه تعلیم وتربیت در امریکای-شمالی بیخبر است. همچنین درجایی از پیرنگ، که میشد از تناظرهای واضحتری برای برجستهکردن و تقویت درام استفاده کرد، معلوم میشود که لَزهَر نیز دارد سعی میکند بر یک تراژدی شخصی چیره شود.

 

 

   سیمون کوچک از زمان خودکشی معلمش درلاکخودفرورفته و به آدمی بدخلقوخو تبدیل شده است و گاه و بیگاه الیس او را بهستوه میآورد. بحران شخصی آنان، اگرچه در کانون توجه فیلم نیست، اما طی مدت زمان نه چندان زیادی بهخوبی پرداخت میشود، و بار سنگین دراماتیکی خود را از این واقعیت می گیرد که لَزهَر مسئول مستقیم بهروزی و سعادت شاگردان است. این فیلم بهسیاق همان شیوهای است که  فالاردو برای پرداخت آثار کاملا اقتباسی خود بهکار میبرد، مانند نسخه سینمایی « سوختگان» که گروه کانوک میکروسکوپ تهیه کرده بود.

 

 

   فالاردو پس از کار کردن با بازیگران خردسال در «من نبودم، بهخدا قسم!»، باردیگر مهارت خود را برای بازی گرفتن از کودکان بهنمایش میگذارد، ازسویدیگر فِلاگ، این بازیگر تکاسم الجزایری (که در «طبقه بالا، سمت چپ» هم بازی کرده) بازی موقرانهای ارائه میدهد، هرچندکه اندکی بیش از اندازه محتاطانه است. بازیگران نقشهای فرعی محشرند، حتی دو لا شِنِلییِر نمایشنامهنویس هم در صحنهای از فیلم در نقش مادر الیس جلوی دوربین ظاهر میشود.

 

 

   عملکرد گروه پس از تولید نیز در خور توجه است، بهویژه عملکرد تدوینگر فیلم استفانی لافلور (پیشکسوتی کم کار) که تاثیر و بار فزاینده و ظریف فیلم مدیون اوست.

 

 

   نشریات انگلیسیزبان از فیلم با عنوان «مسیو لَزهَر» نام میبرند درحالیکه عنوان اصلی فیلم فقط «بشیر لَزهَر» است و نه چیز دیگری.

منبع: ورایتی

 

 

رزونامه شرق، شماره 1451، 09/11/1390، صفحه 11، سینمای جهان