جنایت عشق
جردن مینتزر
مترجم: وحیداله موسوی
پس از چند تلاش نافرجام اخیر، الن کورنو پیش کسوت، تریلری محکم، اگر چه تا حدودی کلاسیک، با رویهای روانی، شیطانی و دلهره آور با عنوان «جنایت عشق» ارائه کرده است. این فیلم در نگاه اول مانند نوعی «خسارات» فرانسوی به نظر میرسد، آن هم با حضور اسکات توماس و لودیوین سینیه در نقشهای گلن کلوز و رز بایرن، اما جنگ دو نفره زنان بزودی جای خود را به نوعی داستان پلیسی- جنایی میدهد که بسیار زیرکانه طراحی شده است. و حتی با وجود اینکه کاملا معلوم است که چه کسی آن را انجام داده، اما بازهم چندین غافلگیری در انتظارمان است. بازیهایی تحسین برانگیز هر دو ستارهی فیلم، با کارگردانی معقولانهی کورنو و گونهای موسیقی متن جاز مانند و رویاگون همراه شده باید موجب اکران «جنایت» در بسیاری از سالنهای سینمایی در خارج از فرانسه میشد.
در یک شرکت عظیم که در زمینه صنایع کشاورزی فعالیت میکند، کریستین (اسکات ثوماس) با فریب، آزار و حق السکوت بر زیردستانش حکم میراند. ایزابل (سینیه) دختر دست راست او، با طیب خاطر اگر چه سادهلوحانه قیومیت کریستین را پذیرفته است، و هر دو نوعی تیم جالب دو نفره را تشکیل دادهاند، و با جوش دادن معاملات مختلف شرکای شرکت خود را انگشت به دهان کردهاند. این بانوان هر دو با یک مرد، فیلیپ (پاتریک نیله) سَرّوسِر دارند، او حسابداری است که توامان همدم و همدست آنان است.
وقتی یک همکار موذی (گیلوم مارکوئه) راهی به ایزابل نشان میدهد تا کریستین را جلو ناظران آمریکائیاش (مایک پاورز، متیو گوندر) سنگ روی یخ کند، کریستین به این نتیجه میرسد که زمانش فرارسیده تا همگان بدانند رئیس واقعی کیست. کارزار بعدی به تحقیر ایزابل به دست همکارانش میانجامد، آن هم از طریق صحنهی مخوفی که بر دوربین امنیتی شرکت تصویر میشود. پس از آن، دیگر جنگ تمام عیاری سر میگیرد، و یکی از آنان بزودی دست به چاقو خواهد شد.
این فیلم در فضاهای داخلی کاملا مدرنیستی میگذرد که کاتینا ویژکُپ، آنها را طراحی کرده و ایوس اَنگِلو (فیلمبردار«ژرمینال») فیلمبردار همیشگی کورنو آن را با تن مایههای رنگی سردی فیلمبرداری کرده است، این سکانسهای اولیه فضایی برای دو هنرپیشه مونث فیلم فراهم میکنند که بهترین بازیهایشان را انجام بدهند: اسکات توماس نقش نوعی زن سلطهگر شهوانی و کلاس بالا را در برابر سینیه در نقش زیردست حشری و آسیب پذیرش ایفا میکند، و تماشای آنان در کنار هم لذت بسیاری دارد، به ویژه وقتی که ایزابل به خودش میآید.
این به خود آمدن یکی از معماهای بی شمار بعدی در نیمهی خوش – ساخت دوم بعضا گاهی مکانیکی فیلم را به وجود میآورد، آن هم در زمانی که روایت بار دیگر به صحنههای پیشین باز می تا توضیح بدهد چرا آن قتل ظاهرا خونسردانه و از روی ندانمکاری عملا از چیزهای بیشتری حکایت میکند. و هر چند بسیاری از دگردیسیهای ایزابل همیشه قابل باور و انگیزههای او کاملا اشکار نیستند، اما آنها دائم بیننده را تا صحنه آخر فیلم به حدس زدن مشغول میکنند.
کورنو در گذشته فیلمهایی در فضای کاری خشن («ترس و لرز») و در ژانر پلیسی («سری نوار»، «پسر خواهر») ساخته است، و عناصری از آن دو فیلم را در فیلمنامه این اثر (کاری مشترک با ناتالی کارتر) وارد میکند و آنها را با نوعی کندوکاو مبتنی بر نقاط ضعف بسیار پروتاگونیستهای فیلم در هم میآمیزد- نیاز مبرم آنان برای داشتن احترام، هراسان شدن، و با توجه به عنوان، داشتن عشق. و اگر کارگردانی این کارگردان هرگز آنچنان که باید تاثیرگذار نیست، سرد و سفت و سخت است، اما در نماهای دو –نفرهی کنترل شده توانسته چنان فضایی بسازد که اسکات توماس و ساگنی یر بتوانند چیزهای دور و برشان را تکه پاره کنند: صحنه را، بازیگر مرد همبازیشان را، و در آخر یکدیگر را.
نکتهی قابل ذکر دیگر وجود موسیقی جاز ساختهی فاروا ساندرز است، که با ساکسیفون پر شده- ضربههایی قوی که به کنش خصلتی غیر قابل پیش بینی و توهم زا میدهند- نوعی عنصر یادآوری کننده که ما نباید هیچ گاه به وقایع حادث شده بر پرده اعتماد کنیم.
ورایتی
2010
روزنامه شرق، شماره 1334، 13/06/1390، سینمای جهان
***********************************************************
(Alain Corneau (7 August 1943 – 30 August 2010
برنارد بِسِرگِلیک
مترجم: وحیداله موسوی
پاریس- «جنایت عشق» تریلر الن کورنو به کندوکاو در مخاطرات آمیختن تجارت با لذت میپردازد. این حکایتِ بازیهای- قدرت و فریب که به قتل در دنیایی پر از تزویر و نیرنگ بازی اداری میپردازد از وجود کریستین اسکات توماس لهستانی و لودیوین سینیه خوش آتیه بهره می. این فیلم باید فروش خوبی در گیشه داشته باشد، هر چند که باید، در فرصتی بهتر، به پیرنگ بپردازیم.
کریستین (اسکات ثوماس)، سرپرست یک شرکت تابعهی عظیم و چند ملیتی در زمینه صنایع کشاورزی، رئیسی شیطانی که بازیها و فریبهایی در آستین دارد. ایزابل معاون جوان او(سینیه) چنان در طلسم او گرفتار است که حتی اجازه میدهد تا رئیسش ایدههای درخشان او را به نام خود جا بزند. کریستین به جبران این عمل و فروکاستن احساس رنجش ایزابل اجازه میدهد که او با معشوقش فیلیپ (پاتریک میله) سَرّوسِر داشته باشد، فیلیپ حسابدار شرکتی است که، ظاهرا، به نوعی سهمی از شرکت میبرد.
با افزایش سرمایه گذاری شرکت (که قرار است در آیندهای نزدیک در نیویورک انجام شود) تنش بین زن مسنتر و رقیبش نیز اوج میگیرد. چیزی بیش از نوعی اشارهی حاکی از سادو- مازوخیستی در رابطهی آنان وجود دارد. کریستین، که پیشتر باعث شده ایزابل «عشقش» به او را به زبان بیاورد، در پی تحقیرش بر میآید.
پس از یک ساعت و اندی از خط مشیهای اداری بدون محدودیت و قانون که نتیجهی آن چیزی به جز کسب منفعت بیشتر و رنج و آزار دیگران نیست، تعجبی ندارد که داستان با خونریزی بر پارکت به پایان برسد. در واقع با قتلی که پای ایزابل را به میان میکشد.
ایزابل از چشم قانون به ارتکاب قتل متهم میشود، و از اینجا به بعد فیلم به شکلی جدی به پت پت میافتد و کورنو و ناتالی کارتر فیلمنامه نویس مشترکش به آن سکانس سفید و سیاه و پر زحمت فلاش بک متوسل میشوند تا نشان بدهند که ایزابل چگونه میتواند خود را از این اتهام اقامه شده علیه اش خلاص کند. ما در مییابیم که، ایزابل یک آدم عوام فریب با قابلیتهای جهانی و سطح بالاست، که کریستین در برابر او آماتوری بیش محسوب نمیشود. با واژهی دور- از ذهن به سختی میتوان آن را توصیف کرد.
«جنایت عشق» صحنههای هیچکاکی تصنعی دارد، با شاید نوعی تاثیر پذیری از فیلم نوآر، اما به شکلی فرمالیته به عنصر «عشق» پرداخته میشود و حل و فصل «جنایت» متقاعدکننده نیست (علیرغم آن چرخش پایانی). استاد نباید میگذاشت تعلیق فیلم بیخود و بی جهت زائل شود.
هر چند که لذتهای جبرانی وجود دارد. طراحی صحنهی کاتیا ویژکُپ استیلیزه شده است و تا حد تجرید مینی مالیستی. ایوس اَنگِلو نشان میدهد که چرا او همچنان یکی از فیلمبردارن محشر فرانسه است. موسیقی متن فاروا ساندرز ساکسیفون نواز، همچنین اجرای ضبط شده او با عنوان «کازوکو» در دههی 1980، معرکه است.
نکتهی فرعی ناراحت کننده اینکه، کورنو ماه گذشته کمتر از دو هفته پس از اکران فیلمش در فرانسه مرد.
2010
هالیوود ریپورتر
روزنامه شرق، شماره 1334، 13/06/1390، سینمای جهان
- ۰ نظر
- ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۰