دِرِک اِلی
مترجم: وحیداله موسوی
کلود میلر کارگردان پیش کسوت فرانسوی پس از ساخت مستندی برای مجموعه استید سایت با عنوان «گروه موسیقی رژه»، اکنون با «خوشحالم که مادرم زنده است» درامی درباره جوانان مشکل دار بازگشته است. این فیلم نیز که مانند «گروه» مشترکا با فردی جوانتر ساخته شده- در اینجا با ناتان پسر چهل سالهی میلر- حسی بی قرار و تقریبا لمس شدنی دارد، در این فیلم پروتاگونیست جوانی تصویر میشود که با مادر سببی خود که زمانی او را ترک کرده بوده رابطه ای عجیب به هم میزند. این فیلم که به شکلی سرسری عنوانی برایش انتخاب شده، بسیار کوچک است و آن درامی نیست که بتواند در گیشه بفروشد، اما عاشقانی در جشنوارهها خواهد یافت. اکران آن در گاول در 30 سپتامبر است.
فیلم سفر درازی را تا پرده پیموده است، که 13 سال پیش شروع شد، زمانی که ژاک اُدیار پس از خواندن مقالهای از امانوئل کارِر بر اساس رویدادهایی واقعی، طرحی نوشت. اَلن لو هِنری فیلمنامهای بر اساس آن نوشت، پروژه به کلود میلر رسید، که با پسرش آن را بازنویسی کرد. ژان-لویی لیوی تهیه کننده، که از لحظه شکل گیری پروژه در کنار آن بود، به ناتان میلر پیشنهاد کارگردانی مشترک اثر را داد، آن هم پس از چندین کارکوتاه و کار در واحد دوم فیلمبرداری در فیلمهای پدرش.
کلود میلر خود همیشه نوعی کارگردان بوقلمون صفت بوده، به شکلی شورشگرانه در چندین ژانر و سبک متفاوت فیلم ساخته، به همین دلیل دشوار میتوان فهمید که میلر احتمالا چه چیزی را رو خواهد کرد. از لحاظ تماتیکی (و نیز از زاویهای متفاوت) این فیلم با «سفر کلاسی» و «یک راز» کارگردان مرتبط است، فیلمهایی که در آنها نیز به روابط مسالهدار فرزندان و والدین پرداخته شده بود. از لحاظ تکنیکی، فیلم جریان پیش رونده کندی دارد که حتی در برخی از فیلمهای پیشین او بیشتر به چشم میآمدند.
ساختار ساده فیلم به شکلی کاملا گیج کننده بنا میشود، در حالی که پرده اول در بین گذشته و حال در آمدوشد است، بدون وجود هیچ نوع تابلوی راهنمایی که در ابتدا بیننده را هدایت کند. (فلاش بکها همگی با دوربینی ایستا و نه دوربین روی دست فیلمبرداری شدهاند، هر چند کنتراست بصری چندان مشهود نیست). در ابتدا او را در سن 12 سالگی، در تعطیلات با والدین ایوس (همان ایوس ورهوفن همیشگی میلر، ظریف) و اَنی (کریستین سیتی، زمخت) میبینیم، توماس ژووِه (ماکسیم رنارد) بچهای مسالهدار است که در عالم خودش زندگی میکند و همیشه وقتی همکلاسیهایش دربارهی فرزند خواندگیاش سر به سرش میگذارند، با آنها دست به یقه میشود.
والدینش در نهایت او را به یک مدرسهی شبانه روزی میفرستند، و از آنجا، تصمیم میگیرد که نهایتا دنبال زنی به نام ژولی (سوفی کاتانی) برود، که او را رها کرده بوده – و برادرش، پاتریک را- وقتی که 5 ساله بوده است. در یک بخش از فیلم که به نظر کاذب است، پسر بچه موفق میشود یک مسئول اسناد دولتی و محلی را متقاعد کند که لطفی در حقش کند و آدرس فعلی ژولی را به او بدهد.
وقتی ژولی در را به روی او باز میکند، باردار است، و او را به جا نمیآورد، و توماس فقط به او زل میزند و از آنجا فرار میکند. برش به هشت سال بعد، و توماس بزرگسال (وینسنت روتی یرز) اکنون در یک گاراژ مکانیکی کار میکند، و در نهایت جرئت میکند تا خود را به ژولی معرفی کند، با گل و شکلات، به عنوان یکی از پسران گمشدهی او.
صحنهای کلیدی است، نیمی از فیلم گذشته، و اعتبار دراماتیکی فیلم به آن وابسته است. اما روتی یرز و کاتانی نوعی فعل و انفعال آنی بر پرده دارند که فیلم را به جریان میاندازند: ژولی، که اکنون مستقل با پسر جوانش زندگی میکند، محتاطانه به نوعی گپ خودمانی با توماس میپردازد، و این شروع نوعی «معاشقهی» عجیب و غریب بین پسر و مادر است که به یک پایان غافلگیرکننده (و ناگهانی) منجر میشود.
هر چند که نکات ظریف زبانی در زیرنویس انگلیسی غیر قابل ترجمهاند، اما رابطه عجیب و نامعمولی آنان در زبان فرانسه از طریق کاربرد ضمایر متفاوت مشخص شده است، زن پسر را«تو» خطاب میکند (شیوه خطاب یک والد به یک فرزند) اما پسر همیشه او را «شما » مینامد (گویی دارد با دوست دخترش حرف میزند). اما پس کشیدن روتی یرز، که به شکل ظریفی نقش یک کاراکتر شکننده را دارد– در حال ایفای نقشی در نوسان بین عاشق و پسر- ظرافتهایی را میطلبد که کاتانی به شکلی پرشورتر آنها را تصویر میکند.
بخش میانی طولانی فیلم میتوانست کوتاه تر شود، چرا که خط سیر داستانی مخدوش میشود و چندان چیزی به روابط تثبیت شده نمیافزاید.
دوربین روی دست موجب میشود نوعی احساس مبتنی بر صمیمیت ملموس با کاراکترها به وجود بیاید (اغلب از طریق اینسرتهای کلوزآپ) بدون اینکه مایه حواس پرتی بشود. همچنین تدوین، که بیقرار است (و گاه حذفهای بزرگ را میپوشاند) بدون اینکه آزار دهنده باشد. موسیقی وینسنت سِگال، این فیلم را سر پا نگه میدارد، و سریعا نوعی فضای حاکی از تشویش به وجود میآورد.
روزنامه شرق، شماره 1340، 20/06/1390، صفحه 10، سینمای جهان
- ۰ نظر
- ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۰۵