وحیداله موسوی
فرانسوا تروفو یکی از اعضای تاثیرگذار جریانی موسوم به «موج نو» بود که به گفته خودش «بازگشتی بود به ریشههای سینما در 1985، زمانی که سینما به عنوان یک هنر نوظهور مطرح شد» و اعضای آن را جوانانی تشکیل میدادند که «در دوران نوجوانی تصمیم گرفته بودند فیلم بسازند.» آنها که در ابتدا کارشان را از نقدنویسی آغاز کردند، با تکیه بر نظریات کسانی مانند آندره بازن، مولفگرایی در سینما را ترویج کردند. تروفو با نوشتن مقالهای معروف مخالفتش را با سنت کیفیت در سینمای فرانسه اعلام کرد: سینمایی فیلمنامهنویس و فاقد اصالت و وابسته به آثار ادبی کلاسیک، سینمایی که کارگردان متورانسن است (یعنی صحنهپردازی که صرفا فیلمنامه را به تصویر میکشد و بس). «من به آنها حمله میکردم، چون هیچ دیدگاه شخصی قابل تعریفی نسبت به سینما یا زندگی نداشتند.» طبق نگرش او و اعضای موج نو، کارگردانان بزرگی وجود داشتند که در بطن سینمای عامهپسند توانسته بودند قدرت و تواناییشان را به رخ بکشند و دغدغههای فردیشان را در آثارشان بیان کنند. بهرغم ماهیت جمعی و غیرشخصی تولید فیلم، سینما میتوانست قلمرو بیان فردی و شخصی باشد، «دیدگاه فرد باید در آثار او متجلی شود... به همین دلیل فیلم میسازیم.» کارگردان همان مولف بود، کسی بود مانند نویسنده و نقاش. کارگردان مولفی بود که خلاقیت هنریاش به سینمای هنری و مخاطبانی ویژه محدود نمیشد بلکه حیطه سینمای عامهپسند را نیز در بر میگرفت. موجنوییها معتقد بودند که کارگردان باید دیدگاه شخصی خود را در فیلمنامه و در سبک بصری فیلم نیز بازتاب دهد و به همین دلایل بود که سینمادوستهایی مانند تروفو و سایر کایهدوسینماییهای آن زمان به تحسین فیلمهای کارگردانانی همچون فورد، هیچکاک، هاکس ، رنوار، برسون و ... پرداختند. از نظر تروفو، در معبد پانتئون مولفان سینما، جان فورد به دلیل دیدگاه تخصصی/ تکنیکی شخصی، پرهیز از خودنمایی، نامرئیبودن دوربین و قاببندی بیعیب و نقصش «سیمنون کارگردانها» است. هاکس «نه یک معتاد سینماست و نه دلتنگی یا عقده خاصی دارد، بلکه صرفا همه جنبههای زندگی را دوست دارد.... او دیدگاه مشخصی به سینما و زندگی دارد.» از نظر تروفو، روسلینی را باید ستایش کرد زیرا «استعداد عجیبی در سادهسازی دارد» و هیچکاک را نیز. تروفو معتقد است که فیلمهای گدار بیشتر به اعترافات شخصی شباهت دارد و «او نخستین فیلمسازی است که صرفا برای معتادین به سینما فیلم میسازد... او اصول سینما را از نو نوشته است، درست مثل کاری که پیکاسو با نقاشی کرد.»
در کتاب «گفتوگو با تروفو» با ابعاد ناگفتهای از زندگی این فیلمساز آشنا میشویم. گزینش نظاممند مصاحبهها و مقالات باعث شده که شمایی کلی از او ترسیم شود. گفتوگوها، مصاحبهها، زندگینامهها و ... منابعی مهم برای پی بردن به نیات هنرمندان هستند. اگر نقش و دیدگاهی انسانی برای هنرمند قائل باشیم باید، دستکم، او را یکی از مفسران اثرش محسوب کنیم. اوست که اثری را ساخته و به مخاطب عرضه کرده است پس باید برای رای و نظر او احترام قائل شد. پی بردن به نیت مولف اثر و نکته مهمتر، پیگیری و آزمودن آن با ساختار اثر برای اطمینان از صحت آن، میتواند نقد را جهتدار کند و همین دلیلی است برای اهمیت کتابهای این چنینی.
روزنامه آرمان، شماره 2764، 1394/03/06، صفحه 16
لینک خبر : http://armandaily.ir/?News_Id=115972
- ۱ نظر
- ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۰۶