سینمای پساپاپ: جستوجوی معنا در سینمای آمریکا/ روزنامه آرمان امروز، پنجشنبه 2 شهریور 1396، شماره 3401
روناک رنجی
در پرتو مناسبات اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم، هنر پاپ در آمریکا و بریتانیا ظهور کرد و به گونهای خصمانه به سراغ بنیانهای هنر پیش از جنگ رفت. محتوای اصلی هنر پاپ، فرهنگ توده مردم بود. فرهنگی که تا پیش از این حتی به سختی به رسمیت شناخته میشد. در سایه فرهنگ جهان پس از جنگ که بر تولید بیشتر و مصرف هرچه بیشتر تاکید داشت، شمایل تجاری بر شمایل انسانی برتری یافت. دورهای که حتی شمایلهای انسانی نیز مانند سایر کالاها مصرف میشدند و کالاوارگیشان مورد توجه بود. هنرمندان پاپ با انعکاس شمایلهای فرهنگی مردمی- مصرفی به سراغ تخریب ستونهای هنر مدرنیستی رفتند و تلاش کردند روح تجاری زمانشان را بازتاب دهند. بدینوسیله فاصله بین هنر و ناهنر به حداقل رسید که این در پرتو تکثرگرایی باب روز در جهانی نظریهزده که میکوشید خود را از یوغ کلانروایتها رها سازد امکانپذیر میشد. بیش از نیمقرن از ظهور پاپ آرت میگذرد. هنرمندان بارها و بارها هنر پاپ را تقلید کردهاند یا به ترکیب و بازسازی آن پرداختهاند. هنرمندان نسل بعد همچنان چشم از پاپ برنداشتهاند و از حیث کیفیات فیزیکی و حسی در آن غوطهورند. هنر پساپاپ را می توان ترجمان معاصر زمانه از سیمای نوستالژی هنر پاپ دانست. این جلوهها در موسیقی، ادبیات و مد به آسانی قابل شناسایی است.
کتاب «سینمای پساپاپ: جستوجوی معنا در سینمای امریکا» گونهای سفر ادیسهوار از میان این فیلمها و سازندگانشان است که از سویی چشم به دوران خوش گذشته دارند و از سویی دیگر با استفاده از ابزارها و تکنیکهای تلفیقشده با هنر پاپ، رویههای تاریخی، اجتماعی، سیاسی دوران خود را برملا میسازند. دغدغه فرهنگی نویسنده این کتاب از بسیاری جهات بر گزینش و ردهبندی او تاثیر گذارده است. رویارویی با نامها و فیلمهای غایبی که از آنها تا پیش از این بهعنوان پساپاپ یاد شده بود به وضوح نشانگر این امر است. میشارک جستجوی معنا در سینمای جدید آمریکا را با بررسی ردهای از فیلمها و فیلمسازان به علاوه یک فیلمنامهنویس میسر کرده است. دلالتهای اجتماعی این آثار را مفاهیمی انتزاعی یا دور از ذهن تشکیل نمیدهند بلکه این فیلمها محملهایی سرشار از معانی دلالتگر زمانه خویشاند. ایدهها، باورها و احساساتی که از آنها گریزی نیست. ترکیب گوناگونی از فرهنگ ها و خردهفرهنگ ها که بنیان جامعه امروز آمریکا را تشکیل میدهند. تجربه سازندگان فیلمها از زمانهای که در آن زندگی میکنند و دریغ و افسوسهای گذشتهی نه چندان دورشان، که خود شاهد بودهاند یا در فیلمها دیدهاند، در آثارشان بارها و بارها معادلسازی میشوند. فیلمسازان پساپاپ برای به تصویر کشیدن مفاهیم پیچیده انسانی از فرمها و تکنیکهای متنوع و متفاوتی بهره میبرند. آنچه که روبنای فرهنگی آمریکای مدرن معاصر را تصویر میکند فقط ذرهای از کوه یخی در زیر آب پنهان سویههای فرهنگی آمریکاست. آنچه تاکنون تصویر شده، صرفا بخش ستایششدهای است که از دل توهم رویای آمریکایی برآمده است. سینمای پساپاپ به سراغ لایههای زیرین میرود و در تلاش است تا عظمت بخشهایی از کوه یخ را که در زیر آب قرار دارد تشریح کند. این آثار که به گونهای مستقل از آثار هالیوودی با بودجه و بازیگران محدود ساخته میشوند، مملو از گفتگوها، تصاویر انیمیشن، فیلم مستند و ارجاعات و اشارات گوناگون به متون فرهنگی دهه 60 و 70 و بعضا دهه پنجاه نیز هست. با استفاده از این مواد فیلمسازان به واکاوی مسائل بنیادین جامعه، خانواده، روابط اجتماعی و پیرو آن روابط انسانی و جراحات و مخاطرات ناشی از آن میپردازند. از این مجراست که تنشهای بینافرهنگی، بینانژادی و بینافردی رخ مینمایند و سکس و خشونت و ابعاد ویرانگر پویشهای خانوادگی مورد سوال قرار میگیرند. به علت محوریت همین روابط انسانی است که فیلمهای دوران پساپاپ فیلمهایی درباره مفاهیم کلیشهای هستند. ده کارگردان و یک فیلمنامهنویس این مجموعه ریچارد لینکلیتر، تاد هینز، پل توماس اندرسون، دیوید اُ. راسل، وس اندرسون، اسپایک جونز، میشل گوندری، سوفیا کاپولا، دیوید فینچر، ریچارد کِلی و چارلی کافمن هستند که این مفاهیم کلیشهشده را ثبت میکنند. اینها در سبک و استفاده از تکنیکها به همان میزان که دارای اشتراکاتی هستند، متفاوت از هم عمل میکنند. از نقاط اشتراکشان ثبت روابط انسانی در مرحله زمانی گذار جامعه آمریکا از سالهای پایانی قرن بیستم و ورود به قرن بیستویکم و سالهای آغازین آن است. سینمای پساپاپ همچنین از موقعیت زمانی خود بهره میجوید تا ناگفتهها و زوایای پنهان روزگاری را تصویر کند که با حسرت به آن مینگرد. از یکسو، از موسیقی، فیلمها، شخصیتها و وقایع آن دوره که نوعی اشتراک نوستالژی در موردشان وجود دارد به لحاظ بصری بهره میبرد و از سوی دیگر، با افشای حقایق و ناگفتههای فرهنگیِ به حاشیه راندهشده جذابیتی مضاعف به ارمغان میآورد. این دو دلیل را میتوان اصلیترین مولفه موفقیت و محبوبیت این فیلمسازان به شمار آورد. میشارک با نگاهی به بودریار، آنها را روایتگر دوران پس از میگساری میداند: از عشق و احساس و گذر زمان در لینکلیتر گرفته تا جراحتهای به جامانده در وجود دختری باهوش که نشانههایش را در آثار کاپولا میبینیم، از درهمآمیزی فضای داستانهای پریان تا نصایح ساده اخلاقی وس اندرسون، خشم لجامگسیخته جامعه مصرفی در «باشگاه مشتزنی» دیوید فینچر، استیلای موزیکویدیو و امتیوی بر اسپایک جونز و میشل گوندری تیزهوش، مفاهیم عمیق اُ. راسل شوخطبع، پیوندهای فرهنگی تاد هینزِ دگرباش که هر بار با طلیعهای نو ظهور میکند، احساسات اما همدلیبرانگیز پل توماس اندرسون، یأس و اندوه و حس غربتی که ریچارد کِلی حساس پیشگویانه در «دانی دارکو» به ودیعه گذاشته و چارلی کافمنی که فیلمنامههای نوآورانه و دغدغههای هستیشناختیاش او را به جایگاه «مولف» رساندهاند. ترجمه و انتشار این کتاب تلاشی است در راستای شناخت عمیق بخش مهمی از سینمای خلاق امروز و جستوجوی معنا در سینمای مستقل امریکا.
کد خبر: ۱۹۵۵۳۴
لینک مطلب: http://www.armandaily.ir/fa/pdf/main/1536/7