گفتگو با بلا تار درباره اسب تورین / اکنون میان دو هیچ
کنستانتی کوزما
مترجم: وحیداله موسوی
ما با بلا تار درباره «اسب تورین»، جدیدترین فیلمش، پیش از اولین نمایش آن در برلین حرف زدیم، جایی که تار جایزه بزرگ هیئت داوران را دریافت کرد.
آقای تار فیلم جدیدتان با چند کلمه درباره واقعهای آغاز میشود که در سال 1899 در ایتالیا برای فردریش نیچه اتفاق افتاد: او در حالی که داشته از کنار یک درشکه یک اسبه رد میشده، میبیند که درشکهران طاقتش تاق میشود و شروع میکند به شلاق زدن اسب نافرمانش. نیچه خود را بین درشکهران و اسبش میاندازد و بیهوش میشود. پس از این واقعه، بیماری نیچه حادتر میشود و او از نوشتن دست میکشد. فیلم شما درست پس از این واقعه آغاز میشود. اسب تورین درباره چیست؟ چه ارتباطی با نیچه دارد؟
مفهوم کلی فیلم ساده است: ما میخواستیم به این مساله بپردازیم که پس از این واقعه بر سر آن اسب چه آمد. و اگرچه خود فیلم درباره فردریش نیچه نیست اما نفس این واقعه مانند یک سایه، فیلم را تحت الشعاع قرار میدهد.
بیشتر فیلمهای شما در زمان حال میگذرند. چه تصوری در پس پرداختن به زمانی متفاوت وجود داشت؟ آیا ما با فیلمی تاریخی روبروییم؟
فیلمهای من هیچوقت زمانی ندارند. این فیلم، نیز، بی زمان است، و فردریش نیچه تنها نقطهی اتصال آن با 1899 است. این بخشی از کار من است، و به دلیل این واقعیت که فیلم در زمان حاضر نمیگذرد، ضرورتی ندیدم چیزی را تغییر بدهم.
زیبایی شناسی و هنر جایگاه بسیار مهمی در نوشتههای نیچه دارند، او در آثارش هنر را گونهای فرم اصلی زیبایی شناختی تعریف میکند. آیا شما با این گفته نیچه موافقید که اگر به دنبال پیام بگردیم، رویکردی اشتباه نسبت به هنر اتخاذ کردهایم؟
معمولا، فیلمهای من پیامی ندارند. دوربین ناظری است که حس و فضای یک لحظه را تسخیر میکند و به زندگی واکنش نشان میدهد. نمیخواهم پیامی به مخاطب بدهم، میخواهم تصویر خودم از دنیا را به او نشان بدهم. دوربین نوعی دیدگاه عینی دارد، من فقط میتوانم واقعیت را به شما نشان بدهم. سینما مانند ادبیات نیست: فقط چیزهای جلوی عدسیها را به شما نشان میدهد. نمیتوان تقلب کرد.
اما شما میتوانید تصمیم بگیرید که چه چیزی را باید نشان داد.
بله، زیرا ما که فیلمهای مستند نمیسازیم. ما نوعی داستان خلق میکنیم. اما این داستان هنوز هم آینهای از زندگی است.
تا چه اندازه بر آنچه در جلو عدسیها شکل میگیرد، نظارت دارید؟
فردریش نیچه معتقد بود که در نهایت، هنر آمیزهای از اختیار مطلق و احتمالات کلی است. آیا فیلمهای شما به شانس وابستهاند؟
هیچ چیزی در فیلمهای من اتفاقی نیست. من از احتمالات متنفرم، معمولا کل فیلم را از ابتدا تا پایان میدانم. چشمانم را که میبندم، فیلم را در ذهنم تصور می کنم. میدانم فیلمنامه چیست، میدانم صحنه چگونه است و می دانم هنرپیشهها کیستند. اگر چیزی را تغییر میدهم، فقط به این دلیل است که میخواهم هنرپیشهها طبیعی و خود انگیخته باشند. من نظارت شدیدی روی حرکات دوربین اعمال میکنم.
اگر شما دقیقا میدانید که چه میخواهید، پس تدوین چه نقشی را در فیلمتان ایفا میکند؟
نقش چندان مهمی ندارد. تدوین گر ما در تمامی مراحل فیلمبرداری در صحنه حضور دارد و فیلم را دنبال میکند.
فیلمنامه چطور؟ شما بار دیگر مشترکا با لازلو کراژناهُرکای فیلمنامه را نوشتید، در فیلمهای دیگرتان هم با او کار کرده بودید. آیا آقای کراژناهُرکای بر بُعد دیداری فیلم تاثیری دارد؟
خیر. لازلو کراژناهُرکای مسئول واژههاست، و من هم مسئول تصاویر. آنچه او انجام میدهد کاری ادبی است و من باید آن را به زبانی سینمایی برگردانم. مهم زبان سینمایی من است، اما فیلمنامه از لحاظ عاطفی من را هدایت و کمک میکند تا تصاویر درست را پیدا کنم.
ایده فیلم چگونه شکل گرفت؟
روش ما این است که مینشینیم و درباره یک ایده حرف میزنیم. سپس او آن ایده را یادداشت میکند و شروع میکنیم به کار کردن روی آن. اما برای اسب تورین، چیزی که او نوشت بیشتر به یک رمان شباهت داشت تا فیلمنامه.
ایده ساختن فیلم کی متولد شد؟
لازلو کراژناهُرکای داستانی کوتاه درباره این واقعه نیچه نوشته بود با این پرسش که پس از آن چه بر سر اسب آمد، و فیلم هم درست درباره همین مساله است: پاسخ تخیلی ما برای این پرسش.
تاریخ اکران فیلم چندین بار به تعویق افتاد. با چه مشکلاتی روبرو بودید؟
ما با مشکلات ناشی از شرایط جوی در مکان فیلمبرداری روبرو بودیم. فیلم در شش روز اتفاق میافتد، و ما به یک شرایط جوی یکسان در سرتاسر فیلمبرداری نیاز داشتیم، درنتیجه چندین بار فیلمبرداری را به تعویق انداختیم.
آیا داستان در جریان این وقفه ها، دچار تغییر شد؟
خیر، اینها وقفه هایی صرفا عملی بودند که تاثیری بر داستان یا ایده من درباره آن نداشتند.
شما زیاد با نابازیگران کار میکنید. رویکرتان نسبت به بازیگری چیست؟
از نظر من، هنرپیشهها واقعا بازی نمیکنند. من همیشه به هنرپیشههایم میگویم که به جای نشان دادن، عمل کنند. من به عنوان یک کارگردان باید فضای مناسب را برای صحنه به وجود بیاورم. به همین دلیل است که یک هنرپیشهی جهانی میتواند به بازی در کنار زنی بپردازد که در یک کارخانه کار میکند و هرگز تجربه بازی نداشته است: آنها در یک موقعیت مشابه قرار دارند، و باید به یکدیگر گوش بدهند. اگر آنها به یکدیگر گوش بدهند، صحنه واقعی میشود.
یک بار در مصاحبهای گفته بودید که دوست ندارید آدمها در هنگام تماشای فیلمتان بیش از حد فکر کنند. آیا فکر میکنید که نقد فیلم در رویکرد خود نسبت به آثار شما از این نکته مهم غافل شده است؟
کار من نیست که درباره فیلمها بنویسم. خوشحالم اگر کسی فیلمهای من را دوست داشته باشد. اگر کسی هم دوست نداشت، آن وقت دیگر چارهای نیست. من نمیخواهم که چیزی را بر هیچ منتقدی تحمیل یا حقنه کنم. با روشن شدن دوبارهی لامپها پس از نمایش فیلم، کار من دیگر تمام شده است. پس از آن، هر کس با توجه به شیوهی خود باید با آن ارتباط برقرار کند.
چه چیز مهمی را میخواهید در فیلمهایتان نشان دهید؟
چیز مهمی که من میخواستم در فیلمهایم نشان بدهم همیشه مردم بوده است. اغلب پیش میآید که ما توانایی انجام کاری را داریم، اما جامعه یا محیط جلوی ما را میگیرند. میخواهم نشان بدهم که فرد فرد آدمها شایستگی و حق داشتن زندگی سعادتمند را دارند. در دنیای ما، این مساله همیشه قابل تضمین نیست، اما میخواستم به آدمها این واقعیت را گوشزد کنم که ما همه یکسانیم. آنچه خود من دارم انجام میدهم مشاهدهی آدمها نیست، بلکه این است که من هم یکی هستم مانند آنها.
شما همیشه نوعی رویکرد بسیار انتقادی به زبان رایج سینما داشتهاید. زبان رایج سینما چه مشکلی دارد؟
مشکل این است که بیشتر فیلمها از یک الگوی مشابه پیروی میکنند: کنش، کات، کنش، کات. آنها فقط خط داستانی را تماشا میکنند. اما داستان که فقط کنشهای انسانی نیست، هرچیزی میتواند یک داستان باشد. مردی که در یک گوشه دارد انتظار میکشد میتواند یک داستان باشد. چیزهای بسیاری وجود دارد که در زندگی واقعی اهمیت دارند اما فیلمسازان آن را چیزی کسالت بار میدانند. فکر نمیکنم که این چیزها کسالت بار باشند. در فیلمهایم، میخواهم بیش از سینما به زندگی نزدیکتر شوم.
آیا خود را جزئی از سینمای مجارستان میدانید؟
البته من مجاریام و خوشحالم که توانستهام کاری برای مجارستان انجام بدهم، اما نمیخواهم جزئی از صنعت فیلم مجارستان باشم. فکر میکنم که من همیشه اندکی فرق داشتهام.
شما بیانیهای را امضاء کردید که فیلمسازان مجاری در آن تجدید سازمان نظام مالی سینمای مجارستان را مورد انتقاد قرار داده بودند. لطفا درباره پسزمینه این مشکل بگویید؟
دولت مجارستان دارد بودجه سینما را متمرکز میکند. تا الان، ما یک انجمن تصویر متحرک داشتیم که دولت آن را تاسیس کرده بود و به شکلی بسیار دموکراتیک کارش را انجام میداد: نوعی فراشد قاعده مند اجرایی وجود داشت که همه میتوانستند وارد آن شوند. حالا، آمدهاند و یک هیئت سینما متعلق به دولت مجارستان به راه انداختهاند که بودجه سینما را در اختیار خواهد گرفت، و اکنون دغدغه ما تجدید ساختار آن نظام تکثرگرایی است که داشتیم. از آن جایی که قانون رسانهها اخیرا به تصویب رسیده، حیات فرهنگی مجارستان با شک و شبهه روبرو شده و این همان چیزی است که ما فیلمسازان را بسیار نگران کرده است.
پس از اسب تورین چه میشود؟
فکر میکنم این فیلم جایگاه خاصی در کارنامه کاری من دارد. من 34 سال قبل کار بر روی نخستین فیلم بلند و داستانیم را آغاز کردم. راه درازی طی شده، و این فیلم چیزی را تغییر داده است. چرخه بسته شده است.
با تشکر برای این مصاحبه.
با تشکر ویژه از پرفسور دکتر جرج دبلیو. برترام
بولتن سینمای اروپای شرقی
15 فوریه 2011 برلین
روزنامه شرق،شماره 1387، 15/07/1390، صفحه 10، سینمای جهان