کوگان، برایدن به بداهه پردازی در «سفر» روی میآورند / سفر (3)
نویسنده: جیک کویل
مترجم: وحیداله موسوی
استیو کوگان و راب برایدن اندک اندک بار آن طرح های پسامدرنی مایکل وینترباتم را بر دوش کشیدند.
در فیلم «تریسترام شندی: یک داستان آسمان ریسمان» (2005) از وینترباتم، آن دو کمدین بریتانیایی واریاسیونهایی نسبتا مبالغه شده از خود را به نمایش گذاشتند، آنان نقش هنرپیشههایی را ایفا کردند که به اقتباسی جسورانه و مضحک از آن رمان معروف لارنس استرن دست میزنند. آن صحنههای بداههپردازانه بین کوگان و برایدن برخی از بهترین بخشهای آن فیلم را رقم میزدند، بویژه صحنه دوئل مانندی که آنها ادای ال پاچینو را در میآوردند.
اکنون وینتربام میخواست این بداههپردازی را به سفری جادهای بکشاند. در «سفر» کوگان و برایدن با اتومبیل مستقیم به سمت شمال انگلستان میروند، غذاهای عالی را مزه مزه میکنند و همچنان با ادا در آوردن سر به سر یکدیگر میگذارند.
کوگان یکی از جملات خود در یک مصاحبه اخیر با او و برایدن را بیاد میآورد و میگوید: «چرا نمیتونین واسه ما یک فیلم درست و حسابی با نقشهای درست و حسابی بنویسین؟»
برایدن با سماجت خواهان دستکم اندکی خیالپردازی و قصه بود: «بیا اسم اون را تری و اسم من را کلیف بذاریم.»
پس از اینکه هر دو آنها مرتبا پاسخ منفی میدهند، بالاخره به آنچه هست رضایت میدهند. حاصل، فیلم «سفر» شد که به عنوان سریالی شش قسمتی از تلویزیون پخش شد، اما در 10 ژوئن به عنوان یک فیلم در ایالات متحده پخش خواهد شد. این فیلم که پر سر و صدا و به شکل واقعگرایانهای غیرقراردادی است، خط داستانی کمرنگی دارد که در آن دو کمدین میانسال (کوگان 45 ساله و برایدن 46 ساله) خود را با شرایط زندگیشان وفق دادهاند- و با تمام توان خود سر به سر یکدیگر میگذارند.
وینتربام کارگردان فیلمهای «آدمهای خوش گذران در 24 ساعت» و «سرزمین عجایب» میگوید: «طی این چند سال ما به کارهای مختلفی دست زدیم. در آخر فکر کردم چرا اونا را در حال ناهار خوردن تصویر نکنم؟»
شاید این طرح حتی از آن طرح کلی «شام من با آندره» نیز ضعیف تر بنظر برسد اما توفیق «سفر» عمدتا بدلیل آن فعل و انفعال خاص بین کوگان و برایدن میسر میشود. هر دو آنها آسان و بی دردسر بارها و بارها از پرسوناهای خود مایه میگذارند و خود را دستمایه کار قرار میدهند.
هر دو آنها در بریتانیا از شهرت بیشتری برخوردارند. برایدن بیشتر به عنوان یک ستاره در سریالهای کمدی و مجری شوهای میزگردی مانند «شو راب برایدن» و «آیا من به تو دروغ میگویم» معروفیت دارد. هر چند که او شخصاً با کوگان دیگر هنرپیشه «سفر» رابطه نزدیکی نداشته است اما چندان نیز بی خبر از هم نبودهاند، کوگان در تهیه مجموعه طنز مستند برایدن با عنوان «ماریون و جیوف» (2000-2003) نقش داشت.
بسیاری از مردم کوگان را بدلیل شو طنزآمیز و سیاه خود با عنوان «منو بشناس خودتو بشناس با الن پاتریج» کمدینی خاص محسوب میکنند، همان مجموعه محبوب 90 قسمتی که کوگان در حال حاضر مشغول تهیه اقتباسی سینمایی از آن است. اگرچه او در فیلمهایی مانند «آدمهای خوشگذران در 24 ساعت» و «هاملت 2» بازی کرده و نیز در فیلم «رعد و برق استوایی» با عنوان هنرپیشه مکمل ایفاگر نقش قابل توجهای بوده است اما هنوز نیز پس از انتقال به آمریکا چندان جا نیافتاده است.
در «سفر» به اکثر این چیزها اشاره میشود، در همان مواقعی که برایدن و کوگان سر به سر هم میگذارند. با اینکه برخی چیزها برنامه ریزی شده بوده اما آن دو اغلب صحنههایی را بداههپردازی میکردهاند و سپس در برداشتهایی بعدی سر و شکلی به آنها میدادهاند.
کوگان میگوید «عین بازی تنیس با کسی میمونه که تنیس را یه ذره متفاوت با تو بازی میکنه. میدونی که بازی خوبی در انتظارته چون حریفت بک هند خوبی داره و من فُرهند خوبی. اگه با کسی بداههپردازی کنی که کارش را بلد باشه خیالت جمعتره.»
آن دو متلکپران بسیار به آنچه در این فیلم هستند شباهت دارند: آدمهایی رک و راست، سریع و با اندکی حس چشم و همچشمی. بیتهای اطلاعاتی با شتاب ساختارزدایی میشوند.
برایدن: تو یه زنِ بالا شهری و سرزنده. من یه مرد بیچارهی پایین شهری و افسرده.
کوگان: تو که واقعا افسرده نیستی.
برایدن: اما تو این ترانه اینو میگه. بهتره به کلمههای یه ترانه محشر کاری نداشته باشی.
کوگان: خب، من فقط میگم درست و حسابی جور در نمیآد.
برایدن: در نمیآد. وقتی هم که من شروع کردم میگفتم ای کاش در نیامده بود.
بنظر میرسد که بسیاری از تجربیات آنان با هم در «سفر» بازتاب یافته باشد. سالها پیش در یک مراسم جشن آن ها با هم شرط بسته بودند که چه کسی میتواند آن ترانه تام جونز در «آذرخش» را بهتر بخواند. (با قضاوت مت لیپسی کارگردان تلویزیون بریتانیا نتیجه مساوی شده بود.)
وینترباتم میگوید: «اگر چه آنها دو کاراکتر کاملا متفاوتاند و نگرشهای متضادی نسبت به خودشان و کمدی و زندگی بطور کلی دارند، اما هر دو چیزهای بسیاری بلدند که باعث میشود به آسانی از پس هم بر بیایند. در نتیجه وقتی فیلمبرداری «سفر» تمام شد، آنها دقیقاً به همان شکلی که در طول فیلم با هم گپ میزدند اختلاط میکردند. تقریبا شبیه نوعی فیلم مستند از مسافرتشان بود که در برابر داستان قرار میگرفت.»
«سفر» عملاً از شالودهای عالی نیز برخوردار است، که از آن شیوه استرن در رمان «تریسترام شندی» نشات میگیرد، «یک مسافرت احساسی در فرانسه و ایتالیا» – یکی از آن آثار اولیه در ادبیات مسافرتی که از طریق نوعی همزاد نسبتاً مبدل روایت میشود.
با وجود این بسیاری از آن بخشهای بیادماندنی در «سفر» را چنان چیزهای سادهای مانند چشم و همچشمی برای درآوردن ادای مایکل کین تشکیل میدهند.
برایدن میگوید «وینترباتم دائما میگفت فقط بیشتر ادا در بیارین.» خیلی بامزه است چون ما مایکل را سازنده فیلمهایی مثل «قاتل در درون من»، «جادهای بسوی گوانتانامو» یا چیزهایی مثل اینها محسوب میکنیم. حالا او با آن مونیتوری که دور گردنش انداخته و آن گوشیهایش میگوید: «ادای بیشتر. ادای بیشتر.»
کوگان با خنده میگوید: «این واقعاً یک روش عامیانه و مزخرفه.»
در صحنهای دیگر که اکنون شهرت بسیاری در یوتیوب کسب کرده است، کوگان در رویای بازی در یک فیلم تاریخی در نقش یک مبارز عازم نبرد است. او با جدیت میگوید: «آقایان پیش بسوی تختخواب. ما فردا دور و بر ساعت 10 از خواب بر میخیزیم.»
کوگان میگوید «حتی با اینکه من شاید برای ایفای چنان نقشهایی مناسب نباشم، اما یک بخش رویایی تو وجود من هست که میخواد یک هنرپیشه ناخودآگاه و غیر طنزآلود با آن خون و چرکهای زیر ناخنهایش باشد.»
منبع: آسوشیتدپرس
روزنامه شرق، شماره 1270، 24/03/1390، صفحه 14، سینمای جهان