منتقدان فیلم آمریکا از دوران صامت تاکنون (2)
منتقدان فیلم آمریکا : از دوران صامت تاکنون
جواد لگزیان
کتاب امروز دیداری است پرشور با منتقدانی راهگشا در تاریخ سینما.”منتقدان فیلم آمریکا : از دوران صامت تاکنون”نقد فیلم را بهعنوان شاخهای از دانش و معرفت امریکایی میستاید. این جُنگ تلاش میکند تا آن خط سیر روایی را آشکار کند که این عرصه از طریق آن کورمالکورمالکنان از زیر یوغ سرگرمیسازان و آماتورها بیرون آمد و به یک حرفهی مشروع و موجه بدل شد.در این کتاب فیلیپ لوپیت با انتخاب ۱۴۶ نقد از ۶۸ نویسنده، یک قرن نقدنویسی امریکا را کاویده است. این کتاب با نمونه نقدهایی از شاعرانی مانند لیندزی و سندبرگ و اچ. دی آغاز و در آخر به نمونه نقدهایی اینترنتی از زاکارک و بردول ختم میشود. و در بین این دو قطب، گسترهای متنوع از نوشتههای سینمایی را شاهدیم که با دنبال کردنشان میتوان به نوعی تاریخچه نقد فیلم در ایالات متحده را دریافت؛ گام به گام درست مانند فیلمی که شما را از نقطهی عطف اول به نقاط عطف بعدی میبرد. شرح موجز فیلیپ لوپیت دربارهی هر منتقد همراه با مقدمه مبسوط او و نیز تقسیمبندیهای زمانیاش باعث شده که هر منتقد در بستر زمانیاش جای بگیرد. شرح مختصری که او بر هر منتقد نگاشته، جایگاه منتقد در عرصه نقد، دیدگاهها و شیوه نگارشیاش را هویدا میکند و این کار با گزینش هوشمندانه منتقدها و نقدهایشان تشدید شده است.
لوپیت در پی اثبات این بوده که “نقد فیلم شکل از مقالهنویسی است. سوای دوست داشتن یا نداشتن فیلم، آنچه اهمیت دارد چیزی است که منتقد را به نوشتن واداشته، چیزی که دربارهی آن فکر میکند.” همین دیدگاه لوپیت باعث شده که او طیف گستردهای از نوشتهها را در این طرح خود بگنجاند: ریویوها، نقدها، مقالههای نظری و …. در چهار دورهی زمانی، با نقدهایی دربارهی ژانرها (فیلمهای زیرزمینی، فیلمهای زنان، فیلمهای علمیتخیلی، نوآر و …)، فیلمهای خاص (چشمان تمامبسته، تقلید زندگی، زدیاک و …)، پرترههایی از فیلمسازان و بازیگران (هاوارد هاکس، سام فولر، فردریک وایزمن، بیلی وایلدر، لوئیس بونوئل، کری گرانت، جان وین و …) وضعیت نقد (مقالههای آرنهایم و هابرمن و کیل و …)، ماهیت سینما و غیره از منتقدان متعددی روبرو میشویم: از شاعران (ویچل لیندزی، کارل سندبرگ، اچ. دی، جان اَشبری) گرفته تا رماننویسان (رالف الیسن، جیمز بالدوین) و تاریخنگاران فرهنگی (ادموند ویلسن، زیگفرد کراکوئر، رابرت وارشو) و منتقدان حرفهای فیلم که بیشترشان به وظیفه منتقد عمل کردهاند: تیزبینتر از خالقان و مردم به فیلمها نگریستهاند و ترسی نداشتهاند از اینکه ما را آگاه کنند که امپراتور چه موقع لباسی به تن ندارد. از سوی دیگر آنها از زوایای گوناگون به فیلمها نگریستهاند و طرز نگرشهای متفاوت شاعرانه، اخلاقگرایانه، سیاسی، جامعهشناختی، روانکاوانه، نژادی و قومی، فمینیستی، فرمالیستی و …. دارند. و همین خصوصیات است که همراه با سبک نگارشیشان آنها را متمایز میکند و در مسیر همان سنت بایستهی نقدنویسی فیلم قرار میدهد.
اما ما از یک منتقد فیلم چه می توانیم بیاموزیم؟
به نظر فیلیپ لوپیت با خواندن نوشته های یک منتقد فیلم محبوب تان به صورت مرتب، می آموزید تا برای نقاط کور و شعور خود، برای هر دلیل ناشناخته ی زندگینامه ای، که امیال ممنوع نویسنده احتمال بیشتری برای چشم پوشی یا طرد شان دارد، دلیلی بیابید. اما باید توجه داشت منتقدان فیلم انسان هایی اند که عاشق نیز می شوند. زیرا فیلم ها آن-چنان به شکلی نفسانی اغواگرند، که نوعی واکنش عاشق شدن را اقتضا می کنند، که همواره در بهترین نوشته های انتقادی احتمال بروز دارند یا ندارند: گاهی منتقد کشته و مرده ی یک بازیگر خاص می شود، و حتی ممکن است به شکلی شیطنت آمیز کار به شیفتگی برسد. منتقدان از همان آغاز باید نسبت به واکنش های ذهنی خود بیش از اندازه حساس باشند. افزون بر این، همه ی منتقدان در ذهن خود فیلمسازان معینی را به عنوان امیدهای آینده، عامل هایی مؤثر و دندان گیر، در نظر دارند، درست همان گونه که همه ی منتقدان فیلم از برخی از«راه رسیدگانِ» مورد توجه قرار گرفته به عنوان افرادی بیش از حد بزرگ شده و اصلاح ناپذیر یاد می کنند. در نتیجه کار منتقد این می شود که دست کم این امکان و احتمال را تأیید کند که آن افراد به دردنخور و طردشده در ذهن او شاید به احتمال زیاد در فیلم های بعدی شان موفق شوند. برعکس، دوست داشتن یک بازیگر یا فیلمساز بیش از حد و اندازه ممکن است به واکنش های نامعقول در جهت معکوس منجر شود، گویی شکست برای برآورده کردن انتظارات منتقد نه تنها نوعی سرخوردگی بلکه نوعی خیانت بوده است.
در ادامه دوستی قدیمی منتقد و خواننده فرازی است که لوپیت مدنظر قرار میدهد:منتقد فیلمی که ما به او اعتماد می کنیم و مرتب نوشته هایش را می خوانیم به دوستی قدیمی تبدیل می -شود که گفت و شنود با او را حرمت می گذاریم و مشتاقانه برای پرسیدن نظرات و پیشنهادهایش به او مراجعه می کنیم. استنلی کاوِل به بهترین شکل ممکن این نکته را این گونه بیان کرده است: «نوشتن درباره ی فیلمی که به نوعی برایم اهمیت داشته از قدرت همراه و یاور از قلم افتادهای برخوردار بوده است. ایجی و رابرت وارشو و آندره بازَن همیشه از عهده ی چنان شیوه ی گفت وشنودی برمی آمدند؛ و من هم چنان چیزی را در نوشتههای کسانی مانند مانی فاربر، پالین کیل، پارکر تایلر و اندرو ساریس پیدا کرده¬ام.» از این منظر، بهترین نقد فیلم با مقاله ای شخصی پهلو می زند، جایی که موضوع خاص، در دراز مدت، اهمیت کمتری نسبت به صدای دلسوزانه دارد.درست همان گونه که عرف مقاله نویسی شخصی، نگاه عمل گرایان در این عرصه را به نیاهای شهیرشان معطوف کرده، به نظر می رسد که منتقدان فیلم نیز همیشه نیم نگاهی به پیشینیان و معاصران خود دارند. گاهی گفت و گو به چیزی ستیزه جویانه و نه چیزی آمیخته با احترام تبدیل می شود.
اصطلاح جالب “بدگویی برادرانه وار”هم از آفرینشهای جالب لوپیت در وادی نقد است: وقتی داشتم عرصه ی ادبیات را بررسی می کردم، این سوآل به ذهنم خطور کرد که چند بار یک منتقد فیلم این ضرورت را احساس کرده که با به سخره گرفتن یا تقبیح نظرات برخی از همکارانش به ارزیابی یک فیلم بپردازد. این نوع بدگویی برادرانه وار در دهه های ۱۹۶۰ و ۷۰ مرتبا به چشم می خورد، آنهم وقتی که پای فیلمها در میان بود و دیگر اختلاف سلیقه منتقدها تعارف و رعایت احترام را برنمیتافت. اکنون در نگاهی به گذشته، به نظر می رسد که ساریس، کیل، فاربر، تایلر، مک دانلد، کافمن، سایمن، شیکل، پِچتر، هاسکل، و دیگران که همگی بدون تردید منتقدانی بایسته و عاشقان سینه چاک سینما بودند، در نوعی تلاش جمعی برای تقویت کردن هنر درگیر بوده اند؛ اما آن دهه ی پر حرارت و پرشور ، محرک و انگیزه ای برای به زمین زدن مشتاقانه و قدرتمندانه ی خدایان دروغین و احتمالی شد. شتاب برای نشاندن تازه ترین سینمای صاحب نام بر سر جای خود یا دُم این و آن را چیدن بخشی از همان نشانه های بیماری بود، که تا به امروز نیز تداوم یافته است. برخی منتقدان فیلم هنوز نیز این ضرورت را احساس می کنند که خود را تافته های جدا بافته و ناسازگار علیه نوعی تشکیلات کاملاً شناخته شده ی از خود راضی فرهنگی جا بزنند. این استراتژی مبارزه جویانه چیزی به جز یکی از آن شیوه های امتحان پس داده برای اعمال تنش در یک ریویوی فیلم نیست.
البته لوپیت خاطرنشان می کند:تلاش های بسیاری برای توضیح تفاوت بین ریویونویسی فیلم و نقد فیلم صورت گرفته است. گفته می شود که ریویونویسی کسانی را مخاطب قرار می دهد که فیلم را ندیده اند، اما نقدنویسی کسانی را مورد خطاب قرار می دهد که فیلم را دیده اند (یا این گونه فرض میکنند). ریویونویس به عنوان نوعی راهنمای مصرف کننده ی پیش پا افتاده و توسری خورده مورد هجو قرار می گیرد؛ اما منتقد را بیشتر به عنوان نوعی روشنفکر خرده گیر ساحل عاج نشین می دانند. حقیقت این که، ریویوی فیلم در بهترین حالتش درست مانند با تانی ترین نقد فیلم پرزحمت و دشوار است. در این مجموعه من این موضع را در پیش گرفته ام که، در والاترین سطوح شان، هیچ مرزی بین این دو وجود ندارد. شخصاً، همان اندازه نثر شهره ی مجالس و ضرب الاجلی وینسنت کَنبی در تایمز را تحسین میکنم که تأملات سنجیده و فلسفی استنلی کاولِ دانشگاه هارواردی دربارهی سینمای کلاسیک هالیوود را.
انتشارات اختران کتاب «منتقدان فیلم آمریکا؛ از دوران صامت تا کنون» گردآوری و ویراستاری فیلیپ لوپیت با ترجمه وحیداله موسوی را با قیمت قیمت ۶۹۰۰۰ تومان در ۶۸۷ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است. فیلیپ لُوپِیت، گردآورنده ی این کتاب، مقاله نویس، رمان نویس و شاعری است که کتاب هایی مانند تجرد: در برابر شور زندگی؛ تک چهره ی کالبدم؛ و بارانداز: سفری در اطراف منهتن را نوشته است. او هنر مقالهی شخصی را گردآوری کرده و همچنین نوشتن در نیویورک: یک جُنگ ادبی را برای کتابخانهی امریکا تألیف کرده است. گزیده ی نقدهای فیلم او در کتاب کاملاً ظریف تراژیک وار به چاپ رسیده است. او در حال حاضر یکی از اعضای کمیته ی انتخاب فیلم جشنواره ی فیلم نیویورک است.
http://asianews.ir