وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابین وود» ثبت شده است

وحیداله موسوی

 

 

 چیزهای زیادی می‌توان درباره ایبرت نوشت: ژورنالیست، فیلمنامه‌نویس، و ریویونویسی که در سال 1975 همراه با جین سیسکل و بعدها همراه با ریچارد روپر نقش بسزایی در فراگیرشدن نقد فیلم تلویزیونی در ایالات متحده ایفا کرد، آدمی با حرف‌های نیشدار به‌یادماندنی، یک سینمادوست دوآتشه، یکی از مدافعان نظام چهار ستاره‌‌ای رتبه‌بندی و امتیازدهی به فیلم‌ها، ریویونویسی که مشاجرات قلمی‌اش با ریچارد کورلیس هنوز در اذهان مردم باقی مانده، ریویونویسی که مدام خودش را با پیشرفت‌های تکنولوژیک زمان روزآمد می‌کرد، منتقد فیلم نشریه شیکاگو سان‌تایمز، ریویونویسی که سایت معروفش یکی از پربازدیدکننده‌ترین سایت‌های اینترنتی بوده، و کسی که به خاطر عشقش به سینما، تا واپسین دم زندگی‌اش خود را بازنشسته نکرد و همچنان ‌نوشت و نوشت و... نوشت: ریویونویسی که ده‌ها کتاب نوشته، از جمله یک مجموعه سه جلدی با عنوان «فیلم‌های بزرگ» که اولین کتاب در سال 2002، دومی در 2005 و سومی نیز در 2010 چاپ شد. و کتاب ترجمه‌شده به فارسی نیز اولین جلد این مجموعه است. (این کتاب با عنوان «100 فیلم بزرگ جهان» با ترجمه امیرحسین قاسمی، با ویرایش رضا جولایی و از سوی انتشارات جویا منتشر شده است.)

بگذریم از اینکه ریویونویس‌ها همواره با ضرب‌الاجل سر و کار دارند و به گفته رابین وود، «بخش مکمل فرهنگ فست‌فودی ما» هستند، اما در بین آن‌ها کسانی را می‌توان یافت که از جدیت و ژرف‌اندیشی شگرفی برخوردارند. نوشته‌های ایبرت در این سه مجموعه، واکنش‌هایی آنی به فیلم‌های روی پرده نیست، بلکه او در این کتاب به دیدار دوباره فیلم‌هایی از تاریخ سینما رفته که عمدتا سال‌ها است از ساخته‌شدن‌شان می‌گذرد. و او با نوشتن درباره‌شان لذتش را از تماشای دوباره آن آثار برجسته سینمایی به مخاطب منتقل می‌کند. «از زاویه‌‌ای، فیلم مثل مکان است برای من که به آن سر می‌زنم. درست همانطور که گاه گداری به لندن برمی‌گردم، به دیدن مجدد فیتزجرالد و، شهر تاریک، آخر بهار و... نیز می‌روم.» از نظر ایبرت سینما چیزی فراتر از سرگرمی است. او با نوشته‌هایش توجه ما را به ابعاد نادیده گرفته‌شده فیلم‌ها جلب می‌کند. او در مقدمه جلد سوم از این مجموعه می‌گوید «معتقدم که فیلم‌های خوب از نیرویی فرهنگی برخوردارند. به ما اجازه می‌دهند تا با کسانی همدلی کنیم که زندگی‌شان با ما متفاوت است. می‌خواهم بگویم که آن‌ها پنجره‌ای روی جعبه‌ مکان و زمان باز می‌کنند.» نوشته‌های او، و به طور کلی هر فرد آگاهی در زمینه هنر و بالاخص سینما، حساسیت‌های‌مان را، احساسات‌مان را شکل می‌دهد و ما را به درک ژرف‌تری از دنیا و جایگاه‌مان در آن راهنمایی می‌کند، درست مانند همان فیلم‌های بزرگی که او به آن پرداخته است. فیلم‌هایی که فرهنگی را ساخته‌اند که از دریچه آن زندگی معناهای تازه‌تری به‌خود می‌گیرد. و ایبرت با استفاده از زبانی قابل فهم و نه مغلق و پیچیده و کسالت بار مانند برخی از نوشته‌های به اصطلاح دانشگاهی، با موجزترین شکل ممکن حق مطلب را درباره فیلم‌های مورد نظرش ادا می‌کند. 

 

 

 همه مقاله‌ها در این سه مجموعه، به فیلم‌ها به عنوان آثاری هنری نگریسته‌اند که باید در آن تعمق شود. ایبرت تجربه روبه‌روشدنش با آن‌ها را در نوشته‌هایش بازتاب می‌دهد. پس‌زمینه‌های تاریخی و شخصی با بررسی موجزگونه صحنه‌های کلیدی فیلم‌ها درآمیخته می‌شود. گاهی ایبرت نوشته‌اش را با توصیفی موجز از یک صحنه کلیدی در فیلم آغاز می‌کند (مثلا در ریویوهایش درباره «بارانداز»، «محله چینی‌ها»، «بانی  و کلاید»، «عروس فرانکنستاین» و...) و سپس داستان فیلم را به شکلی استادانه و موجز بسط می‌دهد و در ادامه به کارگردان و مراحل ساخت فیلم می‌پردازد و بعد هم تفسیرش را ارایه می‌دهد. گاهی او به رابطه بین کارگردان، شخصیت‌ها و زندگی شخصی خودش و درونمایه‌های فیلم می‌پردازد. گاهی (مثلا در ریویوهای «همه‌چیز درباره ایو»، «هشت و نیم»، «علی: ترس روح را می‌خورد» و...) از بازیگر یا کارگردان آغاز می‌کند و او را با همتای دیگری قیاس می‌کند و سپس به مسایل تکنیکی فیلم (سیاه و سفید بودن، پرده عریض، صحنه‌پردازی و طراحی صحنه و...) اشاره می‌کند. و در آخر نیز تحول آن آدم‌ها و سرنوشت‌شان را در ورای پرده و در پرده باهم مقایسه می‌کند. تجربه دیدن فیلم و تجربه شخصی خود نویسنده باهم درآمیخته می‌شود و آن احساس اصلی نویسنده، به‌دلیل روراستی و خودمانی‌بودنش به خواننده منتقل می‌شود و به دل می‌نشیند. در بیشتر ریویوهای او دیدگاه کلی درباره اثر مورد بحث، خلاصه فیلم، داستان‌های پشت پرده و واکنش‌ها در زمان اکران فیلم، با تفسیرها و توصیف‌های موجز او درآمیخته می‌شود و باعث خلق متونی می‌شود که به گفته دیوید برودل به قلمرو کلاسیک مقاله‌نویسی وارد می‌شود. ایجازگویی ایبرت قابل تحسین است: در یک جمله تحلیلش را از فیلم ارایه می‌دهد و از سوی دیگر موشکافانه به جزییات نماها و پس‌زمینه‌ها توجه می‌کند. و به راهکارهای کارگردان اشاره می‌کند. او با نقل یک جمله یا یک صحنه کلیدی از فیلم به قلب آن نقب می‌زند (در بیشتر ریویوهای این کتاب این‌گونه است، مثلا در ریویوی «حادثه»، «دروازه‌های بهشت» و...)

 

 

اما در ترجمه فارسی کتاب نخست از این مجموعه سه‌جلدی، در نگاه اول عنوان کتاب جلب نظر می‌کند. عنوان اصلی کتاب «فیلم‌های بزرگ» است و 100 فیلم را دربرمی‌گیرد. در ترجمه فارسی کتاب سه ریویو حذف شده: «مک‌کیب و خانم میلر»، «بل‌دوژور» و «زمان دست‌افشانی» و به‌جای این سه فیلم دو نوشته درباره «اقتباس» و «سولاریس» جایگزین شده است. در نتیجه برخلاف عنوان کتاب که عدد 100 ذکر شده در واقع کتاب 99 نوشته درباره فیلم‌های بزرگ است. نکته دیگر اینکه مترجم یا ویراستار بسیاری از اسامی را به غلط در کتاب درج کرده‌اند. برای نمونه در صفحه 76، پانولین کائل، در صفحه 89، پاولین کیل و در صفحه 104، پاولین کیل ذکر شده است. و جالب اینکه بار سومی که این اسم ذکر می‌شود از پانویس استفاده شده است و نه بار اول. اما اوضاع وقتی وخیم‌تر می‌شود که در جاهایی از این ترجمه، برای نمونه، در صفحات 34- 33، می‌خوانیم که «جاناتان رزنبام که به گمانش اتاق سبز بهترین فیلم تروفو است، به من گفت که فکر می‌کند فیلم تقدیری از فرضیه‌ کارگردان خلاق باشد، فرضیه‌یی که توسط بازین و مریدانش (تروفو، گودار، رسنا، چابرول، رومر، ماله) پرداخته شد.» بگذریم از اینکه مترجم نظریه مولف را «فرضیه‌ کارگردان خلاق» ترجمه کرده و بازن را بازین، اما حتا کسانی که با موج نو سینمای فرانسه نیز آشنایند، با خواندن برخی از اسامی ذکرشده، دچار سردرگمی می‌شوند. خوشبختانه در این صفحه پانویس‌های لاتین اسامی ذکر شده است. با خواندن آن‌ها می‌توان فهمید که منظور از رِسنا، چابرول، ماله به‌ترتیب همان آلن رنه، کلود شابرول و لویی مال است که مترجم یا ویراستار به دلیل عدم آشنایی با فیلمسازان فوق و نیز ترجمه عین به عین شکل نوشتاری این اسامی فرانسوی به فارسی دچار اشتباه شده است. از این اشتباهات در کتاب کم نیست (به‌ویژه در 100 صفحه اول کتاب) مثلا در صفحه 30 کتاب در متن، نام کلیر مارپیر نوشته شده، اما با رجوع به پانویس می‌توان دریافت که تلفظ درست این نام کلر موریه است. ذکر اشتباه اسامی افراد به نام فیلم‌ها نیز تسری پیدا می‌کند. مثلا فیلم «تعطیلات آقای اولو» از ژاک تاتی در این کتاب به اشتباه «تعطیلات آقای هیولت» ترجمه شده است و...

 

 

در آخر باید این نکته را نیز افزود که با وجود همه این‌ها، سخت می‌توان از تلاش ناشر و مترجم برای ارایه‌ کاری درخور و بایسته، تقدیر نکرد. مشکلاتی که ذکر شد، مطمئنا در چاپ‌های بعدی کتاب مرتفع خواهد شد و با ترجمه مجلدهای دوم و سوم از این مجموعه، گنجینه‌‌ای ارزشمند از ریویوهای سینمایی یکی از مهم‌ترین چهره‌های عرصه‌ نقدنویسی، به فارسی در دسترس علاقمندان قرار خواهد گرفت. ترجمه این کتاب سرآغازی است برای پیمودن آن مسیر.

 

 

روزنامه اعتماد، شماره 2978، (18/3/93)، صفحه 8، ادب و هنر