وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینماتوگراف» ثبت شده است

نویسنده: وحیداله موسوی

واقعه‌ای در مرز دو کشور کره شمالی و جنوبی اتفاق می‌افتد و موجب افزایش تنش در روابط دو کشور می‌گردد تا جائی‌که کمیته‌ای متشکل از نیروهای سوئیسی و سوئدی بعنوان نیروهایی بی‌طرف مسولیت رسیدگی به این مسأله را بعهده می‌گیرند. در منطقه مرزی پانمونجین، دو تن از سربازان کره شمالی کشته و دیگری زخمی می‌شود. مظنون یکی از افسران کره جنوبی است که پس از تیراندازی، خود را به پل مرزی بین دو کشور رسانده است. مسئولان کره شمالی معتقدند که این عمل نوعی ایجاد رعب و وحشت و تجاوز مرزی بوده است. از سویی دیگر مسولان کره جنوبی می‌گویند که نیروهای دشمن، یکی از افسران کره جنوبی را ربوده اند و او سعی کرده از آنجا بگریزد. کش مکش بالا می‌گیرد و سوفی یکی از افسران سوئیسی (و کره‌ای تبار) مأمور می‌شود به این واقعه رسیدگی کند.

در این مقاله به تحلیل این پرسش‌ها خواهم پرداخت: این‌که چگونه فیلمساز با بهره گیری از ژانر فیلم‌های کاراگاهی -جنایی داستان را عرضه می‌کند؟ چرا و چگونه از قواعد ژانری برای ترسیم مسأله‌ای تاریخی و واقعی استفاده شده است؟ الگوهای تفاوت و شباهت و نقشمایه‌ها و ... چه کارکردی دارند؟

می‌توان فیلم را به سه بخش تقسیم کرد:

بخش 1: پیش درآمد، ورود مأمور تحقیق، ملاقات و بازجویی او از طرفین درگیر، روایت‌های نادرست طرفین از ماجرا، بازدید از مکان‌های درگیری، خودکشی نم، بازدید توریست‌ها

بخش 2: نحوه آشنایی سربازان با هم

بخش 3: ادامه سکانس خودکشی نم، دیدار پیل و لی، ضرب الاجل، خودکشی لی، ادامه بازدید توریست‌ها(مؤخره فیلم)

در صحنه افتتاحیه فیلم از دریچه چشمان یک جغد شاهد ارتکاب جنایت (؟)هستیم. در چندین نما از محل واقعه (پاسگاه سربازان کره شمالی) ارائه می‌شود، سپس تیری از دیوار گذر می‌کند، دوربین به آرامی به موازات دیوار حرکت می‌کند و بسوی مکان گلوله پیش می‌رود و سرانجام کادر از نور سفید پر می‌شود. این صحنه از چندین جنبه حائز اهمیت است: نخست این‌که موسیقی وهمناک، نورپردازی پرکنتراست، حرکات خزنده دوربین، قطرات باران و .. همان فضای نوارگونه فیلم‌های جنایی، گنگستری و ترسناک را در ذهن تداعی می‌کنند. نکته دیگر این‌که موجب شکل‌گیری فرضیات، احساس کنجکاوی و تعلیق نزد تماشاگر می‌شود. و نکته آخر این‌که مرکز ثقل فیلم است. بدین معنا که بارها و بارها شاهد روایت‌های متفاوتی از این صحنه خواهیم بود، روایت‌هایی که شخصیت‌های دخیل در ماجرا ارائه می‌دهند و تماشاگر با پیشروی داستان در می‌یابد که با واقعیت منطبق نیستند.

متعاقبا با ورود سوفی (مأمور تحقیق) یکی از مؤلفه‌های اصلی این ژانر، عملاً مراحل تحقیق آغاز می‌شود. شخصیت‌ها چیزی را پنهان می‌کنند، روایت‌های نادرست از ماجرا ارائه می‌کنند (پنهان کاری) و سوفی در پی کشف انگیزه‌ها و واقعیت بر می‌آید.

 در همان بخش نخست فیلم سوفی با چالش روبرو می‌شود. از یکسو فرمانده او (ژنرال محافظه کار قرارگاه) که نگران به مخاطره افتادن جایگاه امن خود است به سوفی می‌گوید: «وظیفه تو اینه که بی طرف بمونی، نه شمال و نه جنوب.» و از سویی دیگر ژنرال ارتش کره جنوبی به او می‌گوید: «دو تا گروه بیشتر تو دنیا وجود نداره، حرامزاده‌های کمونیست و دشمن‌های اون حرامزاده‌ای کمونیست، بی طرف وجود خارجی نداره.» این الگوها بیش از همه در روایت‌های من در آوردی سروان لی و سرباز وظیفه نم (نظامیان کره جنوبی) و نیز پیل (افسر کارکشته کره شمالی) خود را نشان می‌دهند. یکی از نکته‌های بسیار مهم در فیلم نحوه نمایش سوفی (لی یانگ ای) به عنوان شخصیتی مونّث و پرصلابت است(این نکته در همان سکانس ملاقات او با پیل در بیمارستان در بخش 1، نمایان است: او بدون این‌که مرعوب رفتار پیل بشود به جای زخم او نگاه می‌کند، او در بازدید او از جسد جونگ در سردخانه نیز هیچ نقطه ضعفی از خود نشان نمی‌دهد). فیلمساز ابداً ویژگی‌های زنانه و جنسیتی او را موکّد نمی‌کند و فرصت هرگونه چشم چرانی را از برخی تماشاگران سلب می‌کند!

الگوهای شباهت، تفاوت و نقشمایه‌ها کارکردی اساسی در فیلم ایفاء می‌کنند. رنگ قرمز قرارگاه نیروهای سازمان ملل در تضاد با رنگ آبی ساختمان‌های مرزی قرار می‌گیرد. رنگ قرمز آن قرارگاه، آنجا را شبیه به نوعی اسباب بازی جلوه می‌دهد و در عین حال از دلالت ضمنی رنگ قرمز (=کمونیست‌ها) فاصله می‌گیرد. در همان بخش 1، دو روایت سوبژکتیو از ماجرا به تصویر کشیده می‌شود (مطابق با اظهارات طرفین). تحقیقات سوفی تناقض این اظهارات را برملا می‌کند(پی بردن به رابطه خواهر نم و لی، گلوله اضافی در صحنه). ولی نکته مهم‌تر این‌که روایت در بخش نخست خود قابل اعتماد نیست. و این امر در شیوه نمایش و نقطه گذاری بازتاب یافته است. این تناقضات به خودکشی نم می‌انجامد. در بخش دوم فیلم روایتی قابل اعتماد از آن دوره زمانی نه ماهه ارائه می‌شود. در بخش سوم فیلم، بنظر می‌رسد که روایت لی از ماجرا به واقعیت نزدیک باشد ولی سوفی با تحقیق از پیل در می‌یابد که آنگونه نبوده است. در لحظه خودکشی لی روایت درست ماجرا ارائه می‌شود: این‌که لی به جونگ(سرباز کره‌ای) شلیک کرده است نه نم.

 بخش پیش درآمد فیلم ونیز بخش مؤخره آن نیز در تقارن با هم قرار دارند. روایت ابژکتیو از ماجرا (در ابتدای فیلم) با فریز شدن تصویر آن چهار سرباز در منطقه مرزی متقارن است. دوربین از پسزمینه ( سرباز جونگ) و پیل در آنسوی مرز به سوی نم و لی در اینسوی خط مرزی حرکت می‌کند. در واقع پیشتر نیز شاهد همین صحنه‌ها از زوایای متفاوتی بوده‌ایم. (صحنه پیش درآمد به انحاء گوناگون در فیلم تکرار می‌شود و صحنه مؤخره در بخش 1 تصویر می‌شود).

یکی از مهم‌ترین نقشمایه‌های فیلم پل و پاهاست. همکار سوفی در بخش 1 فیلم در حین همراهی او در بازدید از محل واقعه به پل مرزی اشاره می‌کند و معنای انگلیسی آن را بیان می‌کند: «پل بدون بازگشت.» در سرتاسر فیلم بر رابطه بین پل و پاها تاکید شده است(تصویر بسته از پاهای نم و لی، شلیک به پاهای لی، لی لی بازی سربازان در کنار پل، و ...). در زبان کره‌ای dari هم به معنای پل و هم به معنای پا است. نماد آمد و شد، حرکت و گذشتن. حتی فیوز آن مین، که به یک عنصر تکرارشونده در فیلم بدل می‌شود، نیز به شکلی با پا در ارتباط است.

موسیقی نیز (بویژه در بخش 2 فیلم) یکی دیگر از نقشمایه‌های اساسی است. موسیقی علاوه بر تشدید بار عاطفی فیلم، موجب فشردگی زمانی(ارائه متراکم آن دوره نه ماهه) می‌گردد. استفاده از نقشمایه‌ها صرفا به این عناصر محدود نمی‌شود. در بخش ا، لی خطاب به سوفی می‌گوید: «آنچه در نبرد مهم است سرعت نیست بلکه آرامش و تهوّر است.» در بخش دوم فیلم (فلاش بک)، همین جمله را از زبان پیل، خطاب به لی، می‌شنویم. حتّی سوت زدن پیل نیز به یک عنصر تکرارشونده در فیلم بدل می‌شود (که دو بار در بخش دوم و آخرین بار در بخش سوم تکرار می‌شود) و مانند دیگر نقشمایه‌ها کارکردی مهم در فیلم ایفاء می‌کند (در نخستین باری که پیل سوت می‌زند، لی با تضرع از او و جونگ می‌خواهد تا او را نجات بدهند. در دومین بار، آن‌ها در حین گشت زنی با یکدیگر روبرو می‌شوند و پیل از سوت زدن بعنوان یک علامت رمزی در حضور دیگران استفاده می‌کند و سرانجام وقتی سوفی از او می‌پرسد که آیا پیامی برای لی دارد یا خیر، او در حضور چشمان مراقب افسران کره شمالی، سوت می‌زند).     

در بخش 2 فیلم رابطه‌ای دوستانه و عمیق میان سربازان دو کشور شکل می‌گیرد. در واقع همین رابطه است که موجب پیامدهای تراژیکی مانند کشته شدن جونگ، خودکشی نم و لی می‌گردد. تابو شکنی این شخصیت‌ها (و حتی خود پارک) نوعی تراژدی یونانی را رقم می‌زند (و مگر سه‌گانه پیر پسر، همدردی با خانم انتقام و همدردی با آقای انتقام چیزی بجز این است؟). در همین بخش بر حسرت‌ها، تفاوت‌های دو کشور و بیش از همه شباهت‌ها تاکید می‌شود: شوق و اشتیاق سربازان کره‌ای از دیدن فندک و مجله پورنوگرافیک آمریکایی، علاقه پیل به آن کیک‌های تولید شده در کره جنوبی، آرزوی آن‌ها برای اتّحاد دو کره و ....

در کنار همه این‌ها به مسائلی تاریخی مانند جنگ آمریکا و کره (از طریق ترسیم پیشینه کره‌ای تبار سوفی)، آمریکایی شدن بیش از پیش کره جنوبی، حرص و ولع برای آمریکایی شدن (در یک صحنه سرباز نم کلمات دیکشنری را از بر می‌کند و سپس برگه را پاره می‌کند و می‌خورد!) اشاره می‌شود. بی اعتمادی آن‌ها به سیاستمداران در یک صحنه منعکس شده است. نم می‌خواهد از سه نفر دیگر عکس بگیرد ولی در پسزمینه آن‌ها، دو عکس از رهبران کره شمالی قرار دارد. او از آن‌ها می‌خواهد تا جمع شوند و بدین ترتیب سرهای آن‌ها دو عکس را پنهان می‌کنند و او از آن‌ها عکس می‌گیرد. در بخش دوم، پیل با ترس و وحشت از بازی آمریکا در براه انداختن جنگ بین دو کره حرف می‌زند، لی می‌پرسد: «اگه جنگ بشه ما باید به هم شلیک کنیم؟» سکوتی حکمفرما می‌شود. جیونگ به شوخی چیزی می‌گوید. سپس پیل می‌گوید: «اگه اون یانکی‌های حرامزاده، بازیشون را راه بندازن و جنگ سر بگیره، از رو زمین محو می‌شیم. محو. ظرف سه دقیقه هر دو کشور (کره شمالی و جنوبی) به خاک سیاه می‌شینن. یه نابودی کامل....» آن‌ها آدرس‌هایشان را با هم رد و بدل می‌کنند. و سپس با ورود سر زده آن افسر مافوق به آنجا تراژدی آغاز می‌شود.

سوفی نتیجه تحقیقات خود را به افراد مافوق خود گزارش نمی‌کند، نه بدلیل محافظه کاری یا...بلکه برای حفظ جان بازمانده‌ها (که یکی از آن‌ها بدلیل عذاب وجدان از کشتن دوست کره‌ای خود و نیز مرگ دوست همرزمش خودکشی می‌‌کند). او ناخواسته باعث افشاء حقیقتی می‌شود که عواقب تراژیک باری برای طرفین دارد (و حتّی برای خود او که غیرمستقیم موجب مرگ نم و لی می‌شود.) نتیجه این‌که، فیلمساز از ژانر جنایی- کاراگاهی استفاده می‌کند تا به مسأله‌ای انسانی و تراژیک بپردازد. او از خلال این روایت، تصویری ضدّ جنگ و ملموس از سربازان یک کشور دو پاره ترسیم می‌کند. او به زیبایی شناسی خشونت علاقمند نیست بلکه بیشتر به عواقب و تاثیرات آن بر طرفین درگیر می‌پردازد. فیلمساز با مهارت از عناصر تکرارشونده، الگوهای شباهت و تفاوت بهره می‌برد تا در قالب یک ژانر ویژه، به مسأله‌ای ویژه بپردازد.  

 سینماتوگراف