کارگردانِ سرقت از برج با فیلمِ خود به فروشی میلیاردی در گیشهها دست یافته و نگاه همسلکانش را به خود جلب کرده است- اما چرا هنوز هواداران از او متنفرند؟
الکس گادفری
مترجم: وحیداله موسوی
چند سال قبل برت راتنر در فیلم دار و دسته ظاهر شد، و نقش شخصیتی عجول، ستیزهجو و ظاهرا نسخهای موکدشده از خودِ واقعیاش را در صحنهای منحط، در خانهی خود واقع در بورلیهیلز، بازی کرد. وقتی کلیپ آن را از سایت یوتیوب دانلود میکنید، به موجی از فحشها وهتاکیها در نظرات ابراز شده در زیر آن برمیخورید. همین بس که، پاستوریزهترین اظهارنظر با این جمله به پایان میرسد «الهی که او اسهال بگیرد».
راتنر بسیار از این چیزها دریافت میکند. او که از کارنامهای 14 ساله در زمینهی فیلمسازی بلند و داستانی برخوردارست، ازجمله ساخت فرانشیز ساعت شلوغی، بازسازی اژدهای سرخ و سومین قسمت از مردان-ایکس، تاکنون 1.7 میلیارد دلار نصیب هالیوود کرده، و همین مساله مخالفان او را آزار میدهد، بهویژه طرفداران مردان-ایکس را، که از قسمت پایانی او برای این سهگانه سرخورده شدند. هرچند که راتنر بهدلیل موفقیتهایش از وضعیت مالی خوبی برخوردار و بسیار به فیلمهایش افتخار میکند، اما به نظرمیرسد که این اعتبار کنونی، آن چیزی نیست که آرزویش را داشته است- قطعا با حرف زدن با او به این نتیجه رسیدهام.
نخستین تجربهاندوزیهای او با ساخت موزیک ویدئوهای دف جم آغاز شد، و 26 ساله بود که نخستین فیلم بلند و داستانیش را کارگردانی کرد، فیلمی کمدی-حادثه ای با عنوان پول حرف می زند در سال 1997، با بازی چارلی شین / کریس تاکر که بیش از دو برابر 20 میلیون دلار هزینهاش را بازگرداند. فیلمهای ساعتِشلوغی او بهتنهایی به فروش خالص 850 میلیون دلاری رسیدند. آری، دل هوادارانِ پکر و دلخور را بدست آوردن، مشکل نیست.
وقتی با راتنر در دفترش، واقع در نیویورک، حرف زدم، گفت که شب قبل میزبان یک مراسم پردهنمایی از کتابِ دوست همیشگیش، چیکس نایل راجرز بوده است. پس از مراسم، راتنر، راجرز و تعداد زیادی از موزیسینها، ازجمله برایان فِری، را برای شرکت در یک پارتی به خانهاش برده بود. شهرت راتنر، که اکنون 42 ساله است، در برگزاری پارتیها و در سینما تقریبا به یک اندازه است، و این نکته دیگری است که ظاهرا منتقدان او را به خشم میآورد، اما او تاکید میکند که همیشه فقط میخواسته فیلمساز شود، پول و زن صرفا همراهان این موفقیتاند و بس. راتنر از سال 2006 روی پروژه فیلم جدید خود، سرقت از برج کار میکرده است. بن استیلر، کیسی افلک، مثیو بِرُدریک و گابوری سیدیبی، آدمهای ناجور در یک دار و دسته گانگستری هستند که با پیوستن ادی مورفیِ سارق به آنان، از رییس میلیاردر و فریبکارشان (الن آلدا) سرقت میکنند، فیلمی هوشمندانه، رندانه و بسیار مفرح.
راتنر کاملا از گسترش شخصیتها و عملکرد عوامل فیلم به خود میبالد، هرچند باید گفت شاید بزرگترین موفقیت او اینست که بهترین بازی را از ادی مورفی در این سالیان اخیر گرفته است. او میگوید«فکر میکنم که او منتظر کارگردان درست بود چون ممکن بود یک آدم کارنابلد خرابکاری کند و همه چیز را بههمبریزد. احساس می کنم که او در کار کردن با من راحت بود.» سالها بود که راتنر میخواست با مورفی کار کند. «مطمئنا، اگر ادی نبود، ساعت شلوغی هیچگاه ساخته نمیشد. من با تماشای 48 ساعت و هیل کاپ بزرگ شدم. او این ژانر را ابداع کرد.»
فیلمهای خود راتنر نقطهعطف نیستند، و او نیز چنین ادعایی ندارد. ساعت شلوغی مصالحه با نوعی فرمول مستعمل، آزموده شده و نخ نماشده سینمای رفاقتی بود؛ راتنر یکی از طرفداران کریس تاکر و جکی چان بود، و ایده او برای درکنارهم قراردادن این دو، باعث جلبِ نگاه مخاطبان سیاهپوست و هنرهای رزمی به فیلم شد، و نکتهای این چنین ساده، بسیار تاثیرگذار بود. راز موفقیت او در این واقعیت نهفته که بدون هیچگونه نگرانی، انتخابهایی اینچنینی به نتایج خوبی منجر می شوند، درست برخلاف نظرات بدبینانه و استودیو-محور. او مخاطبان مالتیپلکسها را میشناسد، زیرا او خود یک مخاطب مالتیپلکس است. او را بسیار دیر به کارگردانی مردان-ایکس:آخرین مقاومت گماشتند- آن چنان دیر که مثیو واون پیش از آن به دلیل اینکه در آن زمان بسیار کم، حق مطلب ادا نمیشد، از کار کنار کشیده بود- زیرا استودیو میدانست که او میتواند از پسِ صحنههای حادثهای و این کار بربیاید، آن هم بهشکلی کاملا اطمینانبخش، بدون اینکه چیزی خارج از برنامه یا غیرقابل پیشبینی به وجود بیاید. استودیوها او را به همان دلیلی دوست دارند که منتقدان ندارند. راز موفقیت راتنر در تصمیمهایی مانند این نهفته است، تصمیمهایی که بدون هیچگونه نگرانی به نتایج خوبی منجر می شوند تا اینکه بدبینانه و استودیو-محور باشند.
و با اینکه طی دوران دانشجویی در مدرسه فیلم، همسلکانش احترامی برایش قائل نبودند اما امروز توانسته تحسین و احترام بسیاری از آنان را برانگیزد. در سال 2003، رابرت ایوانز- مردی که راتنر از او به عنوان «بهترین دوستش» یاد می کند –در نشریه ونیتی فر نوشت که راتنر«می تواند در هر چیزی که بخواهد استاد شود». او میگوید رومن پولانسکی قسمت دوم ساعت شلوغی را دیده و پسندیده و خواسته بود او را ملاقات کند، و پس از آن آنان دوستان نزدیکی شدند، و ساخت پول حرف می زند نیز باعث شکلگیری رابطهای اینچنینی با کوئنتین تارانتینو شده بود.
سرقت از برج اولین فیلم راتنر در این 4 سال اخیر است، اما او فرصت سرخاراندن نداشته است. او یک شرکت انتشارات کتاب دارد، یکی از تهیهکنندگان گربه ماهی، خط افق، روسای وحشتناک و فیلم بعدی تارسم سینگ با عنوان برف سفید بوده است و یک شرکت تبلیغاتی دارد که آگهیهایی تبلیغاتی برای گروه گیتار هی یرو ساخته است (رییس اجرایی اکتیویژن میگوید به این دلیل به سراغ راتنر رفتهاند که او«به شکلی ژنتیکی» میداند چگونه باید پول درآورد). او در مستندی درباره وودی الن نقش تهیهکننده اجرایی را دارد که درباره آن میگوید «باورنکردنیترین چیزی است که تا به حال دیدهاید»، و پس از آن 39 سرنخ را برای اسپیلبرگ کارگردانی خواهد کرد که براساس مجموعه پرطرفدار کتابهای ماجراجویانه نوجوانانه است. همچنین او ترتیبی داده تا بیشتر با ادی مورفی کار کند؛ سرقت از برج ایده مورفی بود، و آن دو روی ایدههایی برای ساخت یک فیلم جدید مانند پلیس بورلی هیلز کار میکنند، هرچندکه به نظر میرسد راتنر اکنون تمایل کمتری برای انجام چنین کاری دارد و بیشتر مایل است تا کار کاملا جدیدی را با او شروع کند. اگرچه تاحدودی عجیبوغریب به نظر میرسد اما او دارد در کنار کارهای دیگر، نسخه سینمایی جدیدی از چاخان هنگکنگ تهیه میکند، با حضور مورفی که به جای شخصیت اصلی حرف می زند («من این ایده را با ادی در میان گذاشتم و او گفت "چاخان هنگکنگ، من این شرّ-و-ورّ را دوست دارم." من هم روز بعد آن را به او پیشنهاد کردم») و نکته دیگر اینکه او تهیه کننده مشترک مراسم آتی اسکار و مورفی هم مجری مراسم خواهد بود.
هرچندکه فیلم های خودِ راتنر، چندان باب میل اسکار نیستند. از او میپرسم چرا با اینکه میگوید فیلمسازان محبوبش رومن پولانسکی و هال اشبیاند، اما فیلمهای خود او کاملا در قطب مخالف با آنهاست.
میگوید «به این دلیل که من تظاهر نمیکنم آدم دیگری هستم. آیا فیلم کوچکی خواهم ساخت؟ بله، احتمالا، وقتی 60 ساله بشوم. اما من که هال اشبی نیستم، من رومن پولانسکی نیستم. من با خودم روراستم. خواه خوشتان بیاید یا خواه نیاید.»
روزنامه شرق، شماره 1388، 17/08/1390، جهان سینما
- ۰ نظر
- ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۴۸