وحیداله موسوی
ریشههای فیلم نوآر و نئونوآر را در ادبیات هاردبویلد، اکسپرسیونیسم، درامهای رادیویی، فیلمهای وحشت آمریکایی و سینمای فرانسه دهه 1930 جستوجو میکنند. ادبیات هاردبویلد از این جهت اهمیت دارد که الگوهای روانی، درونمایههای اصلی و سبک کلامی نوآرها را تعیین میکند. هاردبویلد از لحاظ لغوی به معنای تخممرغ آبپزشدهای است که زرده آن سفت شده باشد، و تلویحا برای اشاره به کارآگاه خصوصی چغر و بیاحساس به کار میرود. اگر اکسپرسیونیسم الگویی بصری مبتنی بر ظاهر استودیویی، نورپردازی تیرهمایه، فضای تنگناهراسانه، تنش ترکیببندی، روایتهای پیچیده و تودرتو، ذهنیتگرایی، یأس، جنون و سردرگمی و... را برای فیلم نوآر به ارمغان میآورد، سنت هاردبویلد، درونمایههایی مانند خشونت و رئالیسم خشن، مصالح هنجارشکن، بیثباتی جنسیتی و تمرکز بر زنان افسونگر، جبرگرایی، کاراکترهای آسیبپذیر از لحاظ فیزیکی و عاطفی و ذهنی، دلشوره، مرگ، جنایت، اخلاقیات ناسازگار، عشق شهوانی مرگبار و بیگانگی اجتماعی را به فیلم نوآر وام میدهد. پرداختن به ابعاد گوناگون و گسترده ادبیات هاردبویل و رابطهاش با سینما، ماهیت چندریختی و پیوندی فیلم نوآر، دوگانگیها و ناسازگاریها در برابر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی و جایگاه حاشیهای و سایر وجوه آن در این یادداشت امکانپذیر نیست. در اینجا بیشتر به شخصیتپردازی کارآگاه یا کاراکترهای اصلی اشاره میشود. اگرچه در همه آثار نوشتهشده و فیلمهای اقتباسی در سنت هاردبویلد، کارآگاه خصوصی حضور ندارد (برای نمونه در «بانوی شبح» از وولریج یا «غرامت مضاف» و «پستچی...» از کین)، کاراکتر اصلی مرتکب خطایی تراژیک میشود و در دنیایی دسیسهآمیز گرفتار میشود و راهبردهای نویسندگان یا فیلمسازان اثر را به یک داستان کاراگاهی بدل میکند. پیرنگ خطی، فلاشبکها، صدای راوی و درونمایه تقدیرگرایی در آثار ذکرشده کاملا در چارچوب سنت هاردبویلد جای میگیرند. باژگونگی ارزشهای اجتماعی به شدیدترین وجه رخ میدهد: لذت و پول و قتل تثلیثی را شکل میدهند. ناتوانی و ضعف کاراکترهای مرد به چیزی جز ویرانگری و جنایت منجر نمیشود. با وجود این، تاکید بر ذهنیت کاراکترهای قربانی از طریق تمهیدات روایی و سبکی، به همذاتپنداری و نزدیکی تماشاگر با کاراکترهای خطاکار منجر میشوند که مانند خود ما انسانهایی آسیبپذیرند.
در ادبیات هاردبویلد، جنایت و جرم آنچنان فراگیر است که دیگر نمیتوان آن را به تیپهای خاصی نسبت داد. به گفته ریموند چندلر، دشیل همت جنایت را بهنوعی مضحکه اجتماعی فراگیر در محیط شهری بدل کرد و خواننده را همراه با مارلو به حومهها و عمارتهای قدیمی آدمهای ظاهرا از ما بهتران برد تا هسته فاسد و پوسیده آدمهای طبقه بالا را برملا کند که مانند ساکنان کوچهپسکوچههای پایینشهری به یک اندازه فاسد بودند. کارآگاه خصوصی بدبین که اصول اخلاقی خاصی دارد، در معرض موقعیتهای پرکشمکش و پر از جنایت و فساد شهری قرار میگیرد. به گفته توماس شاتز، کارآگاه خصوصی بهعنوان یک واسطه بین هرجومرج یا دنیای زیرزمینی و سامان نظم اجتماعی عمل میکند، درحالیکه به هیچیک از این دو سامان تعلق ندارد و نظام ارزشی و قاعده رفتاری خاص خودش را دارد. او نه مانند گنگستر به گروه زیرزمینی و جنایات سازمانیافته، و نه مانند ماموران رسمی قانون به سامان اجتماعی و اعاده نظم و قانون صرف تمایل دارد. کارآگاه خصوصی مانند قهرمان وسترن کلاسیک، نوعی اگزیستانسیالیست خودخوانده با قواعدی شخصی مبتنی بر ارزشهای ازمدافتاده و سنتی (فردگرایی پوسیده و بازی جوانمردانه) است و ناتوانیاش برای تاثیرگذاری بر اجتماع یا دستیابی به عشق حقیقی، سرانجامی جز انزواگزینی و پناهبردن به اتاق خنزپنزریاش برای او به همراه ندارد. این پروتاگونیست مذکر فردگرا، با تناقضات مستتر در محیط اجتماعیاش آشناست و برخلاف کارآگاه کلاسیک، در این محیط اجتماعی غوطه میخورد و به شکلی فیزیکی و خطرناک در آن محک میخورد. کارآگاه هاردبویلد در پس نقاب سرد و بیتفاوتش، رندانه به اجتماعش مینگرد و نظارهگر بیگانگیها، تشویشها و اغتشاشات ناشی از جامعهای مدرن میشود. شهوت مشترک برای ثروتاندوزی و دستیابی به قدرت، محیط اجتماعی منحطی را ایجاد کرده که به طرد ارزشها و نگرشهای رایج از جانب کارآگاه و انزوای خودخواسته او منجر میشود. در این جهان فاسد و پر از آدمهای مزور و ریاکار که در آن جنایت امری عادی و روزمره است، انگیزههای ویرانگرانهای خارج از درک یا اختیار، کاراکترها را هدایت میکنند. تلاش کاراگاه برای حل جنایت یا انجام یک ماموریت، به عواقب یا دسیسههایی اجتنابناپذیر منجر میشود. اغلب زن افسونگر او را میفریبد (مانند اسپید در «شاهین مالت») یا کاراکتری خطاکار مرتکب جنایتی بزرگتر میشود (نف در «غرامت مضاعف»). حل احتمالی جنایت توسط کاراگاه دال بر بهترشدن یا بازگشت جامعه به وضعیت پیشین نیست. کارآگاه در برابر گسستهای فراگیر در همه ارکان اجتماع، نقابی از خونسردی، بیخیالی و بیعاطفگی به چهره میزند تا از گزند تزویرها و جفاها در امان بماند.
روزنامه آرمان امروز، شماره 3467، 23/8/1396، کد خبر: ۲۰۳۹۶۸ ، صفحه 9
لینک خبر: http://www.armandaily.ir/fa/news/main/203968
- ۰ نظر
- ۲۳ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۶