وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۵۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است



مترجم: وحیداله موسوی

تیمور بکمامبتف (کارگردان) و تیم برتون (تهیه کننده)، این فیلمسازان ژرف بین، با فیلم «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» برداشتی بدیع از ماجرای زندگی شانزدهمین رییس جمهور ایالات متحده دارند و نگاهی تازه به افسانه خون آشامان تشنه به خون می‌اندازند. وقتی مادر آبراهام لینکلن به وسیله یک موجود ماورایی به قتل می‌رسد، آتش خشم لینکلن برای انتقام گیری برافروخته می‌شود. پرزیدنت لینکلن که در طول روز مرد قانون و در شب شکارچی است، عازم تار و مار کردن خون آشامان و یاریگران برده دار آن‌ها می شود. فیلمنامه این فیلم را «ست گراهام- اسمیت» نوشته که براساس رمانی با عنوان «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» از خود اوست. بازیگران فیلم را بنجامین والکر در نقش آبراهام لینکلنِ صاحب عنوان، دومینیک کوپر، آنتونی مکی و مری وینستد تشکیل می‌دهند. «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» روز 20 ژوئن (31 خرداد) اکران شده است. 
    
    
ایده «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» چگونه برای شما شکل گرفت؟ 
    ست گراهام اسمیت: در هر کتابفروشی که من در سرتاسر کشور می‌رفتم، مهم نبود کجا، همیشه دو میز در جلوی کتابفروشی بود؛ میز کتاب‌های خون آشامی و میز زندگینامه آبراهام لینکلن (می‌خندد). من آن را لحظه «شکلات و کره بادام زمینی» می‌نامم، نوعی الهام ناخودآگاه. به این فکر افتادم که «مردم این را دوست دارند، مردم خون آشام ها را دوست دارند و همیشه هم خواهند داشت و مردم آبراهام لینکلن را دوست دارند، به ویژه در ایالات متحده.» به هرحال پرسش بسیار جالبی که در ذهنم جرقه زد، این بود که «آیا می شود یک داستان ژانر را با داستان زندگی بسیار معروف و کنایه‌آمیز آبراهام لینکلن پیوند زد؟» 

     
آمیختن تاریخ و واقعیت و افزودن طنز به آن می‌توانم تصور کنم که کار دشواری داشته‌ای؟ 
    تیم برتون: درست است. «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» اساسا داستان آبراهام لینکلن را دنبال می‌کند، داستانی که «ست» در آن واقعا به پیشینه زندگی لینکلن پرداخته بود و آن را با اسطوره شناسی خون آشام پیوند می‌دهد. ایده این است که مادر او به وسیله یک خون آشام به قتل رسیده و اینکه چگونه این مساله زندگی او را شکل داده است و نکته جالب درباره‌اش این است که آنقدر که به نظر می رسد، بعید و دور از ذهن نیست. این ایده، با رویدادهایی که باعث شدند او یک شکارچی خون آشام باشد و تمامی آن مرگ و میرهایی که او در خانواده‌اش داشته -آدم های نزدیک به او- بسیار معنا پیدا می‌کند و واقعا باورپذیرتر از فرضیه‌ای می‌شود که آن را ساخته است (می‌خندد). نکته جالبی بود. ما هرگز نمی‌خواستیم چیزی را دست بیندازیم، می‌خواستیم به شکلی جدی و مانند یک داستان انسانی به آن بپردازیم. 

    
    
ست، تو و تیم چطور وارد این پروژه شدید؟ 
    گراهام اسمیت: تیم علاقه‌مند بود بداند که کار بعدی من چیست و پیش طرح «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» را خواند. چیز بعدی که یادم می‌آید این بود که من تماسی از ناکجا آباد دریافت کردم، در حالی که داشتم کتاب را می‌نوشتم: «تیم برتون می‌خواهد شما را درباره تهیه فیلمی از روی کتاب‌تان ملاقات کند.» این حسابی ذهنم را باز کرد (می‌خندد). من هم چنین چیزی گفتم: «آره، فکر می‌کنم می‌تونم اونو تو برنامه‌ام قرار بدم» (می‌خندد) چیز دیگری که می‌دانم این است که او فیلمی تهیه کرده بود با عنوان «9» همراه با جیم لملی و تیمور بکمامبتف، بنابراین هر سه آن‌ها پیش از این فیلم، رابطه‌ای کاری با هم داشتند. پیش از آنکه بدانم، در اتاقی بودم و داشتم با این سه تهیه کننده حرف می‌زدم. 

    برتون: اولین بار، حتی پیش از اینکه «ست» کتاب را بنویسد این ایده را شنیدم. من فقط عنوان آن را شنیدم، «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان»، ناگهان فکرم به کار افتاد. من را به دوران فیلم‌هایی که با دیدنشان بزرگ شده بودم بازگرداند، به دهه 60، اوایل دهه 70، زمانی که معجون غریبی از فیلم‌ها وجود داشت. چیزهایی مانند «دکتر جکیل و خواهر هاید» را یادم می‌آید، شما این فیلم‌های مخلوط وحشت را داشتید. درست همان فیلمی به نظر می‌رسید که می‌خواستم ببینم، واقعا من را به یاد آن دوره انداخت. نوعی انرژی دیوانه وار در آن بود، نوعی کنارهمگذاری غریب چیزها. 

    
    
فکر می‌کنی تیمور بکمامبتف چه برای داستانت به ارمغان آورد؟ 
    گراهام اسمیت: تیمور شما را به چالش می‌کشد تا جلوتر بروید. مهم نیست که فکر می‌کنید چقدر آن راه را پیموده‌اید. تیمور درباره آن خواهد اندیشید و خواهد گفت: «نه، فکر می‌کنم می تونیم جلوتر بریم.» به این معنا که می‌توانیم در لایه‌های داستان جلوتر برویم، می‌توانیم در معنای یک قطعه از صدای روی تصویر جلوتر برویم، می‌توانیم در عظمت یک صحنه حادثه‌ای جلوتر برویم. برخی آدم ها، آدم‌هایی از نوع «کم زیاد است» هستند، تیمور از آن نوع آدم‌های «زیاد زیاد» است ) 
می‌خندد)

    
    
نوعی دوگانگی جالب توجه ابرقهرمانانه برای آبراهام لینکلن در این داستان وجود دارد؟ 
    برتون: درست می‌گویید. ما درباره ایده آنکه اسطوره شناسی ابرقهرمان کتاب‌های فکاهی مصور کلاسیک را بازتاب می‌داد زیاد حرف زدیم. در برخی موارد او چندان با بتمن بی‌شباهت نیست از این جهت که او شغل دوگانه‌ای دارد، در روز رییس جمهور و در شب شکارچی خون آشام است. این دوگانگی آن نوع شخصیت‌ها، اینجا هم چیزی واقعا مهم بود. برای حفظ خصوصیت انسانی او، اما سپس کاویدن ماهیت ابرقهرمانی و اسطوره شناختی اینکه چگونه آبراهام لینکلن را درک کنیم. اگر این دو را با هم بیامیزید، آنچه ما در اینجا داریم را می‌بینید. 

    
    
امیدوارید تماشاگران چگونه به فیلم «آبراهام لینکلن: شکارچی خون آشامان» واکنش نشان دهند؟ 
    گراهام اسمیت: امیدوارم که مخاطبان چند نکته را بگیرند. اول اینکه امیدوارم به آن‌ها خوش بگذرد و امیدوارم از دیوانه وار بودن کل فیلم لذت ببرند. اما سوای آن امیدوارم آن‌ها حتی اگر شده با ذره ای احساس ستایش نسبت به چیزهایی که برای این مرد واقعی، آبراهام لینکلن واقعی در زندگی‌اش رخ داد، از در سالن بیرون بروند. در هر حال، امیدوارم که حتی شاید معدودی از آن‌ها برانگیخته شوند تا اندکی بیشتر درباره آبراهام لینکلن بدانند. فکر می‌کنم آن‌ها وقتی چنین کاری را انجام بدهند، تعجب خواهند کرد و خواهند دید که او از هر نظر همان ابرقهرمانی است که ما در اینجا تصویر کرده‌ایم، فقط به شکلی متفاوت.

    

flicksandbits.com

 
روزنامه شرق ، شماره 1562، 6/4/91، صفحه 9، سینمای جهان