وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساموئل بکت» ثبت شده است

کارآگاه نامتعارف

یادداشتی درباره انجمن اخوت ناقص‌العضوها

 

 

بهنام حسینی

 

 برای خواندن رمان «انجمن اخوت ناقص العضوها» باید متوجه اهداف اونسن بود. یکی از اهدافش چنین است که متوجه شوید اونسن نمی خواهد ـ یا نمی تواند ـ آن حقیقتی را که درون خود دارد نشان مان دهد، در ازای آن، او از تکنیک های دوقلوی ترس و هول زدگی استفاده می کند تا بر ما فرضی را تحمیل کند که بپذیریم یکی از آدم های خوب جامعه هستیم و پذیرش  آمال مان برای خون و خون ریزی که کلاین به راه انداخته و کارهای انتقامی دیگرش. اگر ما در سرتاسر تغییر و تبدیل شدن کلاین به «فرشته مرگ» طرفدارش باشیم، پس آیا ما بخشی از مسئولیت کارهایی که او انجام می دهد را عهده دار می شویم؟ آیا ما هم مجبور هستیم تا «راه هایی برای تظاهرکردن به اینکه دوباره یک انسان شریف هستیم» را بیابیم؟ این خود جلوگیری عظیم اونسن است که مانع می شود تا برای این پرسش پاسخی سرراست به ما ندهد یا حتی اصلا پاسخی ندهد و اینکه مطمئن شود حوادث تصویرشده در رمانش پس از خواندن اثر همچنان در وجودمان طنین انداز خواهد بود. در خط به خط رمان، او ما را به این وامی دارد تا به ندای شومی که در درونمان جاری است گوش فرادهیم و برای مواجه شدن با آنچه درباره مان می گوید آماده باشیم؛ درباره اینکه روزی چه حقایقی امکان دارد فاش شود و درباره اینکه بیشتر ما آدم ها ـ یا تعداد کمی از ما- امکان دارد پس از آخرین صفحه ای که تورق می شود تنها بماند، زمانی که پرده ها دست آخر کنار می رود: «کنار در ایستاد و به چیزهایی که می توانست جیغ باشد گوش داد؛ به چیزی که صرفا می توانست ترق وتروق و گُرگرفتن شعله ها باشد. وقتی حسابی گرم شد و خود در هم شروع کرد به دودکردن، برگشت و آرام دور شد تا وقتی که سرانجام تنها در خیابان ایستاد و کل ساختمان را که در آتش می سوخت تماشا کرد. به آژیرها گوش داد. دور بود و داشت نزدیک تر می شد. از خودش پرسید "حالا کجا؟" ابتدا راه می رفت، بعد نرم نرم شروع کرد به دویدن، بعد هم پا به دو گذاشت. "بعدش چه؟ «انجمن اُخوت ناقص العضوها» رمانی است متشکل از دو داستان به هم پیوسته؛ دو داستان بلند  که هر دو یک خط مشترک دارد؛ با تمام شدن اولی، دیگری آغاز می شود، و ما درون نوعی کالبد داستانی جدید قرار می گیریم؛ کالبدی که تمام و کمال آدم را به یاد همان کتابی می اندازد که تازه تمام کرده ایم و از آن بیرون آمده ایم. شیوه  روایتگری با همان ژست های دقیقا مشابه انباشته شده؛ یعنی با همان لحن مینی مال، و همان مقصود، تا نسخه ای از رمان کارآگاهی هارد بویل (hard boiled) وارد عالم اِونسنی شود، که موقعیت ها، تمهیدات و انتظارات مختص ژانرش را بتوان وارونه کرد، نادیده انگاشت، انکار کرد و به جدی ترین شکل به سخره گرفت. در این کتاب ما با نوع تازه ای از داستان پلیسی مواجه هستیم، که هرچند وامدار پیشینیان خود در این گونه ادبی است، اما خود را از سلطه تاثیر آنها رهانیده و افق های تازه ای را پیش روی خواننده جدی می گشاید؛ به بیانی دیگر، «انجمن اخوت ناقص العضوها» نوعی رمان نوآر کارآگاهی است تحت تاثیر داستان نویسان مهم این سبک مانند ریموند چندلر، جیمز م. کین، ریچارد استارک، فردریک براون و داشیل همت. از سوی دیگر نمی توان تاثیر نویسندگان بزرگی چون کافکا (فضاهای فراواقعی کابوس گونه و آبستن خطر) و همینگوی (سبک گزیده گو و ایجازگونه) یا ساموئل بکت (دیالوگ ها و موقعیت های آبزوردگونه) در این اثر برایان اونسن را نادیده گرفت. شخصیت اول این رمان، یک کاراگاه سابق به نام «کلاین» است که تازگی ها در جریان یک عملیات مخفی به طرز وحشیانه ای دستش را با ساطور قطع کرده اند، او در ابتدا گرفتار فرقه ای به نام«انجمن اخوت ناقص العضوها» و سپس فرقه دیگری به نام «پال ها» می شود. این دو فرقه با استناد به بخشی از انجیل، مناسک خاص خودشان را بنا کرده اند. در ادامه کلاین می فهمد که در دام توطئه ها و خیانت ها و دروغ ها افتاده و باید برای خلاص شدن از شر این دو گروه به تلاشی ابرانسان گونه دست بزند. نکته اساسی در این دو داستان این است که اتفاقات و حوادث در فضایی کاملا سترون و بدون ارجاع به دنیای حقیقی روی می دهد و این یکی از تفاوت های آن با دیگر آثار این گونه ادبی است که با ذکر جزییات و اسامی مکان ها و اشیا سعی می کنند خود را با واقعیت دنیای بیرون اثر مرتبط کنند. در این کتاب شخصیت کارآگاه هم تفاوت عمده ای با پشینیان خود در ادبیات پلیسی دارد. کلاین برخلاف الگوی همیشگی کارآگاه پایبند به اصول خاص اخلاقی، علاقه چندانی به کشف حقیقت و شناسایی مجرم ندارد و این قضیه تا به آنجا پیش می رود که او را به زور وادار به پذیرش پرونده می کنند. کلاین برای اثبات اینکه دارای اختیار است به اعمال خشونت باری دست می زند، اما جایی می رسد که خودش هم مانند پال ها باورش می شود که گویی ابرانسان است. همین مساله تنشی جاری در این دو داستان ایجاد می کند: تنشی بین کیش فرقه ها و فردیت کلاین و او با خشونت و حتی طنز با این «دیگری» که هویتش را به مخاطره انداخته، برخورد می کند. شاخصه مهم در سبک نویسندگی اونسن، اجتناب از قضاوت صریح و جانبدارنه درباره اعمال و کنش های شخصیت اول است تا بدین گونه بیشتر خواننده را به چالش بکشد. روند این دو داستان به هم پیوسته و هارد بویل به گونه ای پیش می رود که خواننده و شخصیت اول داستان دچار تزلزل در اصول اخلاقی شان می شوند. خواننده بدون وجود هیچ گونه دستاویزی برای متوسل شدن، بدون هیچ جای پای محکمی، باید همراه با کلاین جلو برود و با گزینه های دشوار پیش رو مواجه شود. خواننده باید با ابعاد هیولاگونه وجودش روبه رو شود. نگرش این آدم ها با حضور در فرقه ها دچار تغییر شده و انگیزه هایی مانند پول و قدرت بر آنها کارساز نیست (البته به جز برکرت و پال اصلی که قدرت طلب اند) و همین است که آنها را ترسناک تر و غیرقابل پیش بینی تر از انسان های معمولی جلوه می دهد .

 

روزنامه آرمان، شماره 2742، 9/2/1394، صفحه 7، ادبیات

 

 

http://armandaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=876&pageno=7

 

 

کد خبر: 112992