وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

وبلاگ وحیداله موسوی

یادداشت ها، مقاله ها، ترجمه ها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تئو آنجلوپولس» ثبت شده است

 

 

 

 

 نوشته: وحیداله موسوی

 

 

 

«ما از مرز گذشتیم و هنوز هم اینجاییم. برای رسیدن به خانه و کاشانه باید از چند مرز دیگر گذشت؟» گام معلق لکلک

 

 

 

«فاکنر میگوید دنیا بهوجود آمده تا به رمان تبدیل شود و من میگویم دنیا بهوجود آمده تا به فیلم تبدیل شود.» از مصاحبه اولگا مارکووا منتقد بلغاری با کارگردان  

 

 

 

 نکته مهم در سینمای آنجلوپولس ترسیم رابطه واقعی و ملموس بین انسان، زمانومکان او و تاریخ است، رابطهای که از طریق یک کنش محقق میشود: سفر. «برای من، هر فیلم یک سفر است، همه چیز یعنی سفر، در سفر است که جستجوی معرفت شکل میگیرد.» مخاطب با کاراکتر(ها)یی همراه میشود، با کاراکتری با گذشتهای پرتلاطم. گذشتهای مبتنی بر تاریخ پرفرازونشیب یونان یا بالکان: دیکتاتوریها، هجوم نازیها و فاشیستها به آتن، سال های جنگ، سختی، ریاضت اقتصادی و گرسنگی، دستگیریها و ناپدیدشدنها، مرگ نزدیکان، پایان جنگ جهانی دوم، شروع جنگ داخلی چهار ساله در یونان بین میهنپرستان و کمونیستها، سرنگونی حکومتها، کودتاها، حکومت نظامیان، سانسور و سرکوب سیاسی و. . . کاراکتر ادیسه خود را آغاز میکند، و از اینجاست که فصلهایی درهمتنیده و مستمر از تجربیات شخصی، اسطورهها، خاطرهها در بطن وقایع تاریخی تصویر میشوند. بیننده در پایانِ-باز- فیلم بهنوعی ادراک تاریخی دست یافته و درعینحال با دغدغههای شخصی اما جهانشمول کاراکتر(ها)  نیز همراه شده است. این لایههای شخصی، فرهنگی،اساطیری و تاریخی، ابعادی استعاری بهوجود میآورند: لایههای زمانی و مکانی گوناگون، کشف فرهنگ و کشور خود و اینکه گذشته چگونه امروز را شکل داده. کاراکتر مانند دوربین از زمان و مکان میگذرد، گذشته اکنون، و اکنون گذشته میشود، یک رابطه دیالکتیکی بین زمان و تاریخ. در فیلمهای آنجلوپولس دیروز چیزی فراموش شده نیست، امروز را تعریف میکند. او بارها و بارها از کهنالگوی سفر- برگرفته از ادیسه هومر- از شخصیتهای این اثر بزرگ و سایر اسطورههای کشورش بهره میبرد. یونان سرزمین اسطورههاست و فیلمهای او آکنده از اسطورههایند. یونان سرزمین هومر و تراژدیهاست و بههمین است که در فیلمهای او درونمایههایی تکرارشوندهای مانند وطن و تبعید، مرزها، تعلقها، هویت، وفاداری و خیانت مطرح میشوند. آنجلوپولس با نمایش نامحالی عشق، ابهام مرگ، سکوت پرمایه و پرطنین اطرافش، سکوت تاریخ، سرزمین، کوهها، اقیانوس، و آسمان، ما را به دیدن وامیدارد. اسطوره و شعر و فلسفه با روح و روان یونانیان آمیخته است و آنجلوپولس یک یونانی است. . .

 

 

در فیلمهای او مخاطب دائم بین همذات پنداری با کاراکترها و استنباط از موقعیت تاریخی درنوسان است. او از دستمایههایی ملموس برای ایجاد نوعی تجربه حسی و نوعی انگیزش احساسی استفاده میکند-با چشماندازها، برداشتهای بلند، لحظاتی که گویی فریز شدهاند، نوعی زیباییشناختی حسی. میزانسن تکنیکی است که فیلمسازان برجسته با آن به بیان ایدههایشان میپردازند و خاصبودن آثارشان را تثبیت میکنند. چشماندازها و مناظر طبیعی- معمولا در هوای ابری یا بارانی و برفی و نه آفتابی- در نماهای باز، تداعیهای حسی و خاطرات را برمیانگیزند، اینها به نوعی قرینه عینی از افکار و ذهن فیلمساز بدل میشوند بدون اینکه به ورطه احساساتگراییهای سوزناک بیفتند. میزانسن در کارهای او به نیرویی فعال برای درگیر کردن مخاطب تبدیل میشود: به ارزیابی دوباره تاریخ یونان تا عصر مدرن، کندوکاوی در اسطوره، ضمیر خودآگاه و حافظه. تعهد فیلمساز برای بررسیهای غیرشعاری تاریخ، بار داستانی فیلمها را کاهش و به مستند نزدیک و از سوی دیگر زمانمندی و روایتها، فیلمها را از بند مستند رها میکند. نوعی رابطه حسی بین ابزارها ودستمایههای او و تماشاگر هست: میزانسن: لباس، دکور، نورپردازی، حرکت دوربین، فضا و رفتار فیگورها، تنش بین ساختمانهای ایستا و بازیگران در حال حرکت، بین فضاهای داخل و مناظر وسیع، کوچکنمایی فیگورها دربرابر آن‌ها، حرکت سرزنده دوربین، دالانهای زمانی و برداشتهای بلند در فیلمهای او بیهوده نیستند، بلکه درک و احساس مخاطب را از لحظه، از زمان حال تقویت وتشدید میکنند، لایهلایهی استعارههای تصویری یکییکی باز میشوند. هر فیلم او کاوشی معنادار و انسانی است و زمانی معنا مییابد که کاوش بیرونی به کاوشی درونی تبدیل شود. کاراکترهای او به کاوشی دست میزنند که استعارهای برای زمان ازدسترفتهاند، برای بهشتی گمشده، برای معصومیتی گمشده.

 

 

 

نتیجه اینکه، او با کندوکاو درباره تاریخ و انسان در پی فهم زمانه معاصرش است. در فیلمهای او دغدغههای سیاسی،تاریخی، مرگ و عشق با هم آمیخته میشوند. هر فیلم او محملی است تا ابعادی از این دغدغهها برپرده بازتاب یابد. آنجلوپولس را باید بهدلیل احساس تعهد و مسئولیت خود در قبال جامعه و دنیا، فیلمسازی اگزیستانسیالیست دانست (هرچند نه به سیاق اگزیستانسیالیسم آنتونیونی بهویژه در سهگانه ماجرا، شب، کسوف، و موخره صحرای سرخ- که کاراکترها در عصر مدرن با ارزشهای پوسیده یک جامعه سنتی روبرو میشوند و ناگهان به نقاط ضعف خود برای مواجه با پیشرفتهای دنیای مدرن پی میبرند). «وظیفه مدنی و تعهد یکی از مهم ترین خصوصیات یک هنرمند است. معتقدم که ماموریت من بهعنوان هنرمند بازسازی تاریخ کشور کوچکی است که در آن به دنیا آمدهام.». فیلمهای او را میتوان بارها و بارها تماشا کرد و خسته نشد. و مگر این یکی از معیارهای مهم برای داوری درباره آثار بهیادماندنی و استادانه نیست؟ 

 

 

 

 

روزنامه شرق، شماره 1457، 16/11/1390، صفحه 10، سینمای جهان